مقام حضرت ابالفضل العباس (ع) میان اهل بیت(ع) بسیار رفیع و عالی مرتبه است تا بدان اندازه که در بیان گهربار الهی آن بزرگواران، افضل و اکملترین تعابیر به زیبایی در رثای رشادت، ایثار و جوانمردی و جانبازی آن حضرت بیان شده است.
جایگاه حضرت عباس در کلام معصومین(ع)
حوزه نیوز , 25 بهمن 1402 ساعت 11:12
مقام حضرت ابالفضل العباس (ع) میان اهل بیت(ع) بسیار رفیع و عالی مرتبه است تا بدان اندازه که در بیان گهربار الهی آن بزرگواران، افضل و اکملترین تعابیر به زیبایی در رثای رشادت، ایثار و جوانمردی و جانبازی آن حضرت بیان شده است.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، عباس بن علی بن ابیطالب (۲۶-۶۱ق) مشهور به ابوالفضل پنجمین پسر امام علی(ع) و اولین فرزند امالبنین است. مهمترین فراز زندگی او حضور در واقعه کربلا و شهادت در روز عاشورا است. درباره زندگی و احوالاتش تا قبل از ماه محرم ۶۱ق اطلاعات چندانی وجود ندارد جز اینکه بر اساس برخی گزارشها در جنگ صفین حضور داشته است.
او در واقعه کربلا، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین(ع) بود و برای همراهان امام حسین(ع) از فرات آب آورد. عباس به همراه برادرانش دو اماننامه از طرف عبیدالله بن زیاد را رد کردند و در سپاه امام حسین(ع) جنگیدند و شهید شدند. به گفته برخی از کتابهای مقتل، در روز عاشورا در حالی که دو دستش بریده شده بود و گرز آهنین بر سرش فرود آمده بود، شهید شد. برخی، گریه امام حسین(ع) بر بالین او را گزارش کردهاند.
مقام حضرت ابالفضل العباس (ع) میان اهل بیت(ع) بسیار رفیع و عالی مرتبه است تا بدان اندازه که در بیان گهربار الهی آن بزرگواران، افضل و اکملترین تعابیر به زیبایی در رثای رشادت، ایثار و جوانمردی و جانبازی آن حضرت بیان شده است. شناخت شخصیت آن بزرگ جانباز کربلا که از آغازین روزهای پس از واقعه کربلا تا به امروز، الگوی جهادگران راه حقیقت شده، بسیار جالب توجه است.
در زیارت نامه حضرت عباس (ع) که از زبان مبارک امام معصوم (ع) بهویژه امام صادق(ع) که زیارت برای حضرت عباس نقل شده است (خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۲۸۲، ۳۰۴ و ۳۰۵)، خصوصیات و ویژگیهایی نقل شده که هرکدام از آن اوصاف برای کمال انسان کافی است ولی همگی به یکجا در وجود مقدس آن حضرت تبلور یافته است.
فضائلی از قبیل تسلیم، تصدیق، وفا، نصیحت، ثبات و پایداری در همراهی با امام زمان خویش، بصیرتمحوری، اطاعت و ولایتپذیری از، ولی امر الهی: «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَه لِخَلَفِ النَّبِی الْمُرْسَلِ... أَشْهَدُ أَنَّکَ لَمْ تَهِنْ وَ لَمْ تَنْکُلْ وَ أَنَّکَ مَضَیتَ عَلَی بَصِیرَه مِنْ أَمْرِکَ مُقْتَدِیاً بِالصَّالِحِینَ وَ مُتَّبِعاً لِلنَّبِیینَ.»
این خصوصیات بدان اندازه در شخصیت آن حضرت متجسد شده بود که بنی هاشم به آن ویژگیها حضرت عباس را میشناختند و القاب او را نیز به آن ویژگیها به کار میبردند.
تسلیم ولایت الهیّه امام زمان خویش
امام صادق علیه السلام اولین خطابی که در این زیارت نامه نسبت به مقام حضرت عباس دارند، ویژگی «تسلیم» است: «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ.»اهمیت خطاب به این ویژگی به این دلیل است که از منظر قرآن کریم، مقام تسلیم اولین مرحله برای پذیرش ایمان و ورود آن به جوارح و جوانح و اعمال انسان مومن است و تا تسلیم ولایت الهیه نباشد، ایمان حقیقی شکل نگرفته است؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یؤْمِنُونَ حَتَّی یحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لا یجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَ یسَلِّمُوا تَسْلیماً؛ای پیغمبر ما! اینها ایمانشان کامل نمیشود و مؤمن محسوب نمیگردند مگر اینکه در مقام داوری، در همه مسائل، تو را حَکَم قرار بدهند و تسلیم محض تو باشند و هرچه تو حُکم کردی، بدون دلنگرانی، با آرامش دل، بپذیرند و تسلیم محض تو باشند-.» (نساء/۶۵) طبق معنای این آیه، فرمان پیامبر که، ولی خدا است را باید با دلگرمى پذیرفت و تسلیم محض بود: «وَ یسَلِّمُوا تَسْلِیماً» و نیز اسلام، علاوه بر تسلیم ظاهرى، به ابعاد روحى و تسلیم قلبى توجّه کامل دارد: «لا یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً» (تفسیر نورالثقلین؛ کافى، ج ۱، ص ۳۹۰)
این ویژگی یعنی تسلیم واقعی ولایت امام زمان شدن، در تمامی لحظههای زندگی حضرت عباس (ع) به زیبایی مشاهده میشود؛ آن حضرت از همان سالهای جوانی پا در رکاب پدر بزرگوار و سپس برادران خویش در عرصههای جهاد حضور یافت و از فرامین و اوامر آنان سر باز نزد. رشادت بینظیر و دست رد به سینه منافقان زدن و عملیات روانی آنان را ناکام گذاشتن، در سختترین کارزار تاریخ یعنی واقعه عاشورا حکایت از تسلیم و ایمان راسخ آن حضرت دارد. در رابطه با این اقدام نقل است که دو نفر برای عباس (ع) و برادران او در کربلا اماننامه فرستادند که عباس (ع) و برادرانش هر دو را رد کردند؛ اماننامه نخست را عبدالله بن ابیالمحل بن حزام عامری آورد که برادرزاده امالبنین، مادر عباس (ع) بود. او توانست از عبیدالله بن زیاد اماننامهای برای پسران عمه خود بگیرد و آن را توسط غلام خود برای آنها بفرستد.
وقتی عباس (ع) و برادرانش این اماننامه را خواندند، گفتند که ما در امان خداوند هستیم و هیچ نیازی به چنین اماننامه ننگینی نداریم. (خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۳۴۸-۳۴۹) اماننامه دوم را شمر بن ذی الجوشن در ظهر عاشورا به عباس و برادرانش پیشنهاد کرد و او را با عنوان «پسر عمه» صدا زد، اما جوابی نشنید. امام حسین (ع) به آنها گفت گرچه او فاسق است، اما جوابش را بدهید. شمر به آنها به شرط تسلیم شدن و اطاعت از یزید مژده امان داد. حضرت عباس، او و اماننامهاش را لعنت کرد و گفت: «ای دشمن خدا! مرگ بر تو که ما را به اطاعت از کفر و ترک همراهی برادرم حسین (ع) فرامیخوانی.» (همان؛ ص ۳۴۹)
به همین دلیل است که امام صادق علیه السلام در توصیف شخصیتش، آن حضرت را با ویژگی صاحب «ایمان محکم و راسخ» توصیف میفرمایند: «کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِی... صُلبَ الإیمانِ» (عمدهالطالب، ص۳۵۶).
مقام تصدیق
دومین خصوصیت حضرت عباس که در زیارتنامه به آن اشاره شده و لازمه ایمان واقعی پس از تسلیم محض است، «مقام تصدیق» است؛ به این معنا که با پذیرش مقام ولایت، قول و فعل و کردار امام معصوم و جایگاه الهی او در ولایت الهی را بپذیرم و به آن عمل کنیم و ذرهای تردید نداشته باشیم چراکه ایمان همراه با شک و تردید، همان راه نفوذی است که شیطان از آن طریق به آرامی نفوذ کرده و موجب گمراهی انسان مومن و شکست در امتحانات الهی در مواقع حساس میشود. اینکه قرآن کریم چندین مرتبه هشدار میدهد: «لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ» (بقره: ۱۶۸ و ۲۰۸/انعام: ۱۴۲/نور: ۲۱) از این منظر است.
از سوی دیگر مقام تصدیق از منظر قرآن کریم از این جهت دارای اهمیت زیاد است که کسى در ایمان خود صادق است که با میل و رغبت درونى از خداوند و اولیای او پیروى مى کند و فرمان مى برد و هیچ وسوسه اى او را به تردید نمى اندازد: «انما المؤمنون الذین آمنوا باللَّه و رسوله ثم لم یرتابوا وجهدوا بأموالهم و أنفسهم فى سبیل اللَّه اولئک هم الصدقون؛ در حقیقت، مؤمنان کسانىاند که به خدا و پیامبر او گرویده و دیگر شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند؛ اینان راستگویانند.» (حجرات، ۱۵).
در این شرایط اگر انسان مؤمن که تردیدها را از میان برده و عمل صالح انجام میدهد و در اطاعت خداوند تلاش بیشترى مینماید، از حد واجبات بگذرد و مستحبات و مندوبات را انجام دهد، خداوند یقین او را مستحکمتر و معرفت او را روشنتر میسازد. به همین دلیل از منظر قرآن، به هر اندازه که معرفت آدمى عمیقتر و خضوع و خشوع و تسلیم قلبى او ژرفتر و مستحکمتر باشد، ایمان هم افزایش مییابد و هر چه معرفت کمتر و سطحىتر و خضوع قلبى اندک و کم استقامت باشد، ایمان هم کاهش مىیابد و حتی میتواند به ضد خودش یعنی «کفر» تبدیل شود: «کَیفَ یهدِی الله قَوماً کَفُروا بَعدَ اِیمَنِهم» (آل عمران، ۸۶) و «وَ مَن یتَبَدَّل الکُفرَ بِالایمانِ فَقَد ضَلَّ سَوَآءَ السَّبِیل» (بقره، ۱۰۸) و با توجه به اینکه درجات دو عنصر اساسى ایمان، یعنى معرفت و تسلیم قلبى، درجات ایمان هم ممکن است کاهش یا افزایش یابد. امام رضا (ع) میفرمایند: «ایمان عقد قلبی، اقرار بر زبان و عمل جوارح است.» (الصدوق ۱۸۰-۲).
از این رو، این ویژگی مهم اهل ایمان، به معنای واقعی در وجود مقدس حضرت عباس علیه السلام رسوخ کرده بود چراکه در واقعه عاشورا که کارزار سخت و درحقیقت میدان امتحان بزرگ الهی برای داعیه داران ایمان بود، آن حضرت از این امتحان سربلند بیرون آمد و با نثار همه هستی خود به مقام رفیع جانبازی و شهادت نائل شد و در واقع مقام ولایت امام زمان خویش را به معنای واقعی و عینی تصدیق کرد، به همین دلیل است که در زیارت ایشان خطاب به حضرتش میگوییم: «السَّلَامُ عَلَیکَ أَیها الْعَبْدُ الصَّالِحُ»، چون فقط کسی میتواند امام را تصدیق بکند که عبد صالح باشد: «الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ علیهم السلام» کسیکه مقام عبودیت و صلاح و طاعت را دارد، میتواند تصدیق بکند.
این خصوصیت حضرت عباس علیه السلام برای همگی مومنان بهخصوص در شرایط حال حاضر جامعه که در زمان غیبت امام زمان (عج) به سر میبریم و دشمنان سعی دارند با استفاده از ابزارهای مختلف رسانهای خود، ایمان به حقیقت راه و تبعیت از، ولی زمانه را در دل و جان مومنین سست کنند، بسیار با اهمیت است. به همین دلیل لازم است که همواره با تصدیق به حقانیت مسیر مستقیم هدایت الهی در تبعیت از مقام ولایت در دل و زبان و نیز یادآوری به فرزندان، این سیره حسنه را دنبال کرد تا از خطوات شیاطین جنی و انسی دور ماند.
مقام پایبندی و وفاداری به ایمان در قول و فعل
سومین ویژگی اهل ایمان در تبعیت از اوامر ولایت الهیه، «وفاداری و راسخ بودن» در ایمان است: «منٌ الْمُؤمِنینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبهُ وَ مِنْهُم مَّن ینتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً؛ برای وفای به پیمان هر شرایطی پیش آید، چه در جنگ شهید شوند، چه زنده بمانند، پایدار و استوارند و چیزی آنها را متزلزل نمیکند.» (احزاب، ۲۳)
طبق این معنای از آیه، در مراتب ایمان، پس از مقام تسلیم و تصدیق اوامر الهی و عمل به آنچه مولا و، ولی میخواهد، طبق تفسیر علامه طباطبایی (ره) انسان به مرحلهای میرسد که تمام که عنایتی ربانی او را در برمیگیرد و شهود میکند که همه ملک از آن خداست و هیچ چیز مالک چیزی نیست، مگر به خواست خدا و هیچ صاحب اختیاری جز خدا نیست. این افاضه الهی کسبی نیست، بلکه وهبی است و اراده انسان تأثیری در آن ندارد و شاید آنجا که قرآن از قول ابراهیم میگوید: رَبَّنَا وَ اجعَلنَا مُسلِمَین ِلَکَ وَ مِن ذُرِّیتَنَآ أُمَّهً مُّسلِمَهً لَّکَ وَ أَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُب عَلَینَآ اِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (بقره: ۱۲۸)، اشاره به این مرتبه از اسلام باشد.
در حقیقت در این مرحله از ایمان همه وجود انسان، شکل عبودی و تسلیمی مییابد: «الاَ اِنَّ أَولِیآءَ اللَّهِ لاَخَوفٌ عَلَیهِم وَ لاَهُم یحزَنُون، الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ کَانُوا یتَّقُونَ.... (یونس، ۶۲ - ۶۳). این مؤمنان وقتی هیچ استقلالی برای چیزی جز خدا قائل نیستند، از هیچ چیز جز خدا نمیترسند و نگرانی و ناراحتی ندارند. (طباطبایی، ۱۳۹۳ ق: ۱، ۳۰۱ ـ ۳۰۳)؛ بنابراین با شکلگیری این حالت در انسان مومن، وجود او به آنچه ایمان حقیقی پیدا کرده، وفادار و پایدار میماند و حاضر است تا نهایت اراده و دارایی خویش بر آن استقامت ورزد و، ولی خود را همراهی کند و قول و فعال و گفتارش، عین گفتار او میگردد. به همین دلیل است که امام رضا علیه السلام در روایتی که از امیرالمؤمنین (ع) و ایشان از پیامبر اکرم (ص) نقل فرمودهاند میفرماید: «الایمان قول مقول و عمل معمول و عرفان بالعقول؛ ایمان گفتاری است که بر زبان جاری میشود، عملی است که در اعضاء ظاهر میشود و معرفتی است به سبب عقلها (الحیاه، ج ۱، ص ۲۲۰)
پاداش این وفاداری نیز طبق تعبیر قرآن بسیار عظیم است: «وَ مَنْ أَوْفَی بِمَا عَاهَدَ عَلَیهُ اللَّهَ فَسَیؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا؛ هر که بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند بهزودی خدا پاداشی بزرگ به او میبخشد.» (فتح: ۱۰) همچنین میفرماید: «وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ؟ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکُمُ الَّذی بایعْتُمْ بِهِ وَ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ و چه کسی از خدا به عهد خویش وفادارتر است؟ پس به این معاملهای که با او کرده اید شادمان باشید و این همان کامیابی بزرگ است.» (توبه، ۹)
باتوجه به این معانی و مضامین به خوبی میتوان درک کرد که به چه دلیل حضرت عباس (ع) به مقام راسخ ایمان و وفاداری به ولایت امام حسین (ع) و در حقیقت فنای فی الله و اجر عظیم و فوز عظیم دست یافت، مقامی که روز قیامت، وقتی که همه به مقام شهدا غبطه میخورند، اما خود شهدا وقتی جایگاه حضرت ابوالفضل را نسبت به حضرت سیدالشهدا (ع) میبینند، بدان غبطه میخورند: «إِنَّ للعبّاس عندَاللهِ مَنزِلَه یغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُهداء یومَ القِیامَه» (بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۷۴).
کد مطلب: 415200