نوشتن فقط یک عمل خوشخیم برای بازگویی وقایع روز نیست؛ بلکه ابزاری دگرگونکننده برای معناسازی است و این فرصت را به ما می دهد تا روایتهای زندگی خود را بازنویسی کنیم و خود را مسئول تمام موقعیتهایی که در آن هستیم، قرار دهیم.
نوشتن چگونه روح را درمان میکند؟
31 تير 1403 ساعت 11:39
گزارشگر : سهیلا صدیقی
نوشتن فقط یک عمل خوشخیم برای بازگویی وقایع روز نیست؛ بلکه ابزاری دگرگونکننده برای معناسازی است و این فرصت را به ما می دهد تا روایتهای زندگی خود را بازنویسی کنیم و خود را مسئول تمام موقعیتهایی که در آن هستیم، قرار دهیم.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، جیمز پن بیکر (1997)، روانشناس اجتماعی و پروفسور بازنشسته در دانشگاه تگزاس در آستین، پیشگام تحقیق در مورد نوشتن بود، و از افراد خواست که در مورد یک رویداد استرسزا یا آسیبزا بنویسند؛ او از آنها خواست در «شکاف غمانگیز» ایستاده و برای ورود به فضا و مکان سالمتر به دنبال طناب زندگی بگردند. در ابتدا، پنه بیکر و همکارانش دانشجویان کالج را به آزمایشگاه استخدام کردند و به صورت تصادفی از آنها منصوب کردند تا در مورد یک تجربه دردسرساز یا موضوعی بی ضرر، مانند شرح وقایع فعالیتهای هفته گذشته، به بهانه تفکر در مورد مهارتهای مدیریت زمان خود بنویسند. در هر دو شرایط آزمایش و کنترل، شرکتکنندگان به صورت ناشناس نوشتند. در ابتدا، محققان این فرضیه را مطرح کردند که خودافشایی پیامدهای سلامتی مثبتی را همراه دارد.
با این حال، اگرچه برخی از این مفروضات قبلی احتمالاً درست بودند، به نظر میرسید که قدرت واقعی در عمل نوشتن است، نه در افشای اطلاعات! اگرچه برخی از شرکتکنندگان در گروه آزمایش بلافاصله پس از نوشتن احساس بدتری داشتند، اما با گذشت زمان نتایج سالمتری نسبت به گروه کنترل داشتند که با تعداد دفعات بازدید از مرکز بهداشت دانشآموز اندازهگیری شد. علاوه بر این در میان گروه آزمایشی، دانشآموزانی که به طور معمول کارهای شلخته را برای کلاس ارائه میکردند، به شیوایی روایتهای تفکر برانگیزی میساختند و به وضوح به داستان خود ارزش میدادند.
مطالعات بعدی که توسط طیف وسیعی از محققان انجام شد، نتایج را تکرار کرد و در عین حال جمعیت را بهطور گستردهای افزایش داد که شامل جانبازان جنگ، کارکنان مراقبتهای بهداشتی، بازماندگان سرطان، مبتلایان به درد مزمن، قربانیان جنایت، اولین پاسخدهندگان، مادران جدید، مراقبان، بیکاران اخیر و زندانی ها علاوه بر این، به نظر میرسد مدت زمان صرف شده برای نوشتن و تعداد جلسات نوشتن به طور قابل توجهی مزایای سلامتی را تغییر نمی دهد. در سراسر مطالعات، شرکتکنندگان از دو تا 15 دقیقه در جلسات متوالی که فقط چند دقیقه از هم فاصله داشتند تا هفتهها در میان نوشتند.
جالب توجه است، مطالعات بعدی نشان میدهد که حتی لازم نیست به شرایط زندگی خود فکر کنید. برای مثال، شرکتکنندگانی که در پاسخ به روایتهایی که تجربیات دشوار زندگی دیگران را مستند میکردند، همچنان مزایای سلامتی خود را نشان میدادند. اگرچه به طور قطعی شناخته نشده است، یک توضیح این است که نوشتن افراد را دعوت میکند تا مهارتهای عاطفی و پردازشی خود را تقویت کنند که بعداً میتواند در مبارزات منحصر به فرد خود اعمال شود. علاوه بر این، خواندن در مورد درد دیگران ممکن است احساس انزوای خود را کاهش دهد زیرا شرکت کنندگان سختی را به عنوان بخشی از شرایط جهانی بشر میبینند.
نوشتن بیانی را امتحان کنید
حال، اگر شما علاقهمند به نوشتن هستید، نیازی به تجهیزات خاص یا تعهد زمانی پرهزینه نیست. اگرچه ممکن است تایپ کردن را ترجیح دهید، اما دستنویس راهی است که میتوانید انجام دهید، زیرا کمی پر زحمتتر است و باعث میشود نویسنده با سرعت کمتری کار کند که از تفکر عمیقتر پشتیبانی میکند. طول و تناوب آنچه مینویسید یک ترجیح شخصی است اما نوشتن به مدت 15 دقیقه برای سه روز متوالی یک نقطه شروع قابل کنترل است. توجه به این نکته مهم است که نتایج سلامتی مثبت هم برای کسانی که در هر روز متوالی درباره یک موضوع می نویسند و هم برای کسانی که در هر جلسه موضوع را تغییر می دهند نشان داده شده است. علاوه بر این در حالی که صرفاً بازگویی یک رویداد استرسزا یا آسیبزا احتمالاً مزایای مثبتی را نشان میدهد، رویکردهای ظریفتر دیگری نیز وجود دارند که ارزش امتحان کردن را دارند.
به عنوان مثال، پنه بیکر و اسمایث پیشنهاد میکنند که با توجه به افکار و احساسات پیرامون رویداد بنویسید، به جای اینکه صرفاً وقایع آشکار شدن را به تصویر بکشید، سعی کنید معنا را از تجربه بیرون بکشید. به یاد داشته باشید، اغلب حسسازی فورا حباب نمی شود و برای به دست آوردن وضوح، چندین تکرار لازم است. استراتژی دیگر نوشتن در مورد رویداد از منظرهای چندگانه است؛سپس داستان را به صورت دوم شخص بازگو کنید، گویی داستان را از منظر شخص در آینه با استفاده از ضمیر «تو» تعریف میکنید. در نهایت آزمایش با سوم شخص، گرفتن صدای یک بیگانه، با استفاده از ضمیر «او» تعریف کنید.
رویکرد دیگر این است که بنویسید تا درسی را به دست آورید که در پیش خواهید گرفت و بپرسید: «من آن را نخواستم، لیاقتش را نداشتم یا آن را نمیخواستم، اما اکنون که این اتفاق افتاده است، چه فکری باید بکنم؟» در نهایت، هنگامی که برخی از استراتژیهای بالا را امتحان کردید، کوچکنمایی کنید و سریع جلو بروید و در مورد تجربه استرسزا یا آسیبزا از نقطه نظر بهترین و سالمترین خود آیندهتان بنویسید تا نقشهای برای تکاملتان در اختیارتان قرار گیرد.
در نهایت، به قول حکیمانه پارکر پالمر (2024) در کتاب خود اجازه دهید زندگی شما صحبت کند: «برخی سفرها مستقیم و برخی مداری هستند. برخی قهرمانانه هستند و برخی ترسناک و درهم! اما هر سفری که صادقانه انجام شود، این شانس را دارد که ما را به جایی ببرد که شادی عمیق ما نیاز عمیق جهان را برآورده کند.»
کد مطلب: 425197