دکتر سیدمهدی ثریا، استاد پیشکسوت مردمشناسی ایران در ۹۵سالگی، از دنیا رفت. روحش شاد.
تمایز میان شخصیت ملی آرمانی و شخصیت ملی شایع در ایران
پروژه ایران , 22 آذر 1402 ساعت 11:03
گزارشگر : تحریریه پروژه ایران
دکتر سیدمهدی ثریا، استاد پیشکسوت مردمشناسی ایران در ۹۵سالگی، از دنیا رفت. روحش شاد.
به گزارش پروژه ایران، محمدرضا جوادی یگانه نوشت: یکی از مهمترین آثار ثریا و یکی از بهترین پژوهشها در شناخت شخصیت ایرانی، مقاله «صفای باطن؛ مطالعه ای در روابط متقابل بین چند صفت» است که در سال ۱۳۷۲ در مجله پژوهشهای ارتباطی و در سال ۱۳۸۴ در کتاب او با نام «فرهنگ و شخصیت» منتشر شد. من در مقاله «خلقیات منفی ایرانیان: خصلت ملی یا وضعیت اجتماعی؟» خلاصهای از این پژوهش آوردهام، که به یاد آن مرحوم اینجا ذکر میکنم.
ماری کاترین باتسن، مردم شناس فرهنگی امریکایی، و همکاران او (شامل مردمشناسان امریکایی و ایرانی، از جمله سیدمهدی ثریا) در پژوهشی در حدود سالهای دهۀ پنجاه میلادی، به بررسی شخصیت ملّی آرمانی ایرانی پرداختهاند و روش تحقیق آنها مبتنی بر مباحثه، مصاحبه و تحلیل و نقد آثار ادبی و هنری معاصر ایران بود. مقاله «صفای باطن...» گزارشی از این پژوهش است.
به بیان آنها، شخصیت شایع یا نمایی ایرانیان عمدتاً مبتنی بر «مجموعهای از ویژگیهای منفی دربارۀ سیاستمداران و تجار» است که «به طبقات متوسط و متوسط بالای تهرانیها و اصفهانیها» منتسب میشود. این ویژگیها عبارتاند از: زرنگ، حسابگر، فرصتطلب، متظاهر، زدوبندچی، چربزبان، پشتهمانداز یا چاخان.
در عین حال، ایرانیان ویژگیهای مثبتی را به خود نسبت میدهند و معتقدند بعضاً خارجیها فاقد آن هستند. در اینجا با شخصی مواجه هستیم که مهربان، فروتن و متواضع است. او حساس، باعاطفه، دلسوز و خونگرم، دستودلباز، وفادار، و معتقد به عالم روحانی است. آنها، در تحلیل رفتارهای پسندیده در ایران مشاهده کردند که از نظر مردم «حضرت علی جامع تمام فضایل و سجایا در حد اعلی، یعنی دربرگیرندۀ دو قطب رفتارها و کردارهای پسندیده» یعنی «فضایل قهرمانی و روحانی» است و عنصر مشترک آن نیز «صفای باطن» است. برای بُعد روحانی، «درویشی» یا «صوفیگری» را ذکر ميکنند و برای بُعد قهرمانی «لوطیگری» یا «جوانمردی» را. به نظر باتسن، «عنصر اصلی و مشترک بین لوطیگری و درویشی، فقدان دورویی و ریاست. این همان عنصر همسانی احساس و رفتار است که باعث فارغبودن شخص از تضاد درونی میشود». بروز «صفای باطن» یعنی هستۀ اصلی هر دو مجموع فضیلتهای لوطیگری و درویشی، در جامعۀ ایران صور گوناگونی دارد.
هر ایرانی یک «درویش درون» دارد، اما آنها «خویشتن را دارای باطنی نیکو و یکرنگ میدانند که ضرورتهای زندگی، چندرنگی را به آنها تحمیل کرده است» و در موقعیتهای خاصی میتوان تقیه داشت و صداقت را زیر پا گذاشت. علاوه بر آنها، هر فرد باید «لوطی برای دیگران» باشد. فرد باید «برای برآوردن توقعات دیگران همیشه آماده باشد و چنانچه از کمک و یاری امتناع ورزید یا با شک و دودلی کار خویش را انجام داد، باید در انتظار ناراحتی و رنجش طرف مقابل باشد». تعارف نیز نوعی از این لوطیگری است: «در روابط روزمره اکثر تعارفات صادقانه و صمیمانه است، زیرا در این رابطۀ دوستانه، خودداری از قبول موضوع تعارف نیز ارزش اخلاقی است».
بخشی دیگری از این رفتار «شکست ظاهر» است؛ یعنی، گاهی باید احساسی بود. «در این گونه موارد، از دیگران انتظار میرود که شخص را آرام کنند و نگذارند دست به اعمالی بزند که برایش ندامت به بار میآورد». انتقامگیری در برابر «ظلمها و بیناموسیها» ذکرشده در بسیاری از فیلمهای ایرانی (مانند بلوچ و قیصر) نمونهای از این مورد است. همزمانی صفای باطن با حسابگری و زرنگی حالتی متناقض ایجاد ميکند که باتسن از آن به «تعمیق ابهام» یاد ميکند که گاه ممکن است «تظاهر به صفای باطن خود نوعی رفتار و کردار اجتماعی بشود، زیرا ممکن است تظاهر به درویشی و لوطیگری منافع سیاسی و اجتماعی در بر داشته باشد».
آنها در انتها نتیجه میگیرند که جایگاه بالای صداقت در ایران و وجود ناراستی گسترده در جامعه، ناامیدی گسترده ایجاد ميکند.
کد مطلب: 408648