کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

داستان یمن / سرریز رقابت ژئوپلیتیک منطقه‌ای در اقیانوس هند!

4 بهمن 1402 ساعت 19:35

«اینجا تنگه باب المندب میان شبه جزیره عربستان و شاخ آفریقاست؛ تنگه‌ای ژئواستراتژیک که دریای سرخ و خلیج عدن را پیوند داده و با اتصال به سوئز و مدیترانه تکمیل‌کننده مسیر اروپا-اقیانوس هند است. باب‌المندب هویت استراتژیک یمن را برساخته ولی کشور را نفرین کرده: نفرین تنگه.»


به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، آرش رئيسی نژاد، پژوهشگر روابط بین الملل در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «همین نفرین است که یمن را آماج حملات از سوی نه تنها قدرت‌های منطقه‌ای، بلکه قدرت‌های دوردست کرده. جغرافیا اما هدیه‌ای نیز برای یمن گذاشته: کرانه طولانی دریایی ظاهرا تسخیر سرزمینی یمن را آسان ساخته؛ با این حال، تله‌ایست تاریخی برای مهاجمین و استتاری است برای کشور «دره‌ها و واحه‌ها».

اگر ژئوپلیتیک ویژه یمن مقاومت را در این کشور امری سهل‌الوصول کرده، هموست که شیوه سلطه را تعیین می‌کند: اتحاد ظریف قبائل حاکم بر دره‌ها و واحه‌ها! جای شگفتی نیست که علیرغم دسترسی دریایی به یمن، عمق سرزمینی آن تسخیرناپذیر است: بیابانی غنی در حضرموت و دژ دفاعی طبیعی در صعده.

از همین کوهستان بود که محمد البدر حمیدالدین، واپسین امام خاندان زیدی متوکلیه و رهبر سلطنت‌طلبان در جنگ داخلی یمن شمالی (۱۹۶۲-۱۹۷۰)، در برابر جمهوریخواهان طرفدار جمال عبدالناصر به رهبری عبدالله السلال ایستاد. از آنجا که ریاض حامی نیرومندی نبود، البدر به کمک شاه ایران امید داشت

شاه که شاهد گسترش مارکسیسم در ظفار و شکست سعودی از یمن جنوبی بود، از نیروهای سلطنت‌طلب حمایت کرد تا در برابر جمهوریخواهان یمن شمالی و مارکسیست‌های یمن جنوبی بایستند. علیرغم استیلا بر بخش بزرگی از کشور، البدر زیر فشار ریاض از سلطنت کناره‌گیری کرد و جمهوری در یمن شمالی برقرار شد.

درخواست کمک محمد البدر زیدی از شاه مثل تقاضای ۱۴۰۰ سال ‌پیش سیف بن ذیی یزن حمیری از خسرو انوشیروان بود. در سده ۶ میلادی بیزانس که مسیر زمینی راه ابریشم زمینی را در دست ایران ساسانی می‌دید، کوشید تا از طریق اتحاد با حبشه بر راه ابریشم دریایی (دریای سرخ تا اقیانوس هند) چیره گردد

خسرو که شاهد تسخیر یمن بدست ابرهه بن صباح حبشی متحد بیزانس بود، سپاهی به فرماندهی وهرز دیلمی (بویه یا فرخ زاد پسر نرسی کامگار) فرستاده و او نیز مسروق بن ابرهه را در جنگ حضرموت(۵۷۰ میلادی) کشت و یمن استانی ایرانی شد. نیم سده بعدتر ایرانیانِ یمن مسلمان گشته و ابناء نامیده شدند

پس از اسلام یمن مرکز شیعیان زیدیه (فرقه هادویه) شد؛ شیعیانی که عصمت ائمه (به جز علی، فاطمه، حسن و حسین) را نپذیرفته و امامت را مختص یکی از فرزندان فاطمه که در برابر حاکم جائر قیام کند می‌دانند. زیدیه به تسنن نزدیکند و از این رو، آنان را «معتزله در اصول و حنفی در فروع» می‌خوانند

از زمان یحیی بن الحسین الهادی که با کمک ایرانیان دیلمی و طبری یمن را گرفت، امامان زیدی ۱۱ قرن بر یمن حکومت کردند. عثمانی از سده ۱۸ م. شمال یمن و بریتانیا از ۱۹ م. جنوب یمن را گرفتند. پس از فروپاشی عثمانی، یحیی حمیدالدین المتوکل بر یمن شمالی چیره شد و فرزندانش تا ۱۹۶۲ حکومت کردند.

گذشته از دورافتادگی جغرافیایی، تفاوت شیعه دوازده امامیه با زیدیه مانعی در احیای روابط ایرانی-یمنی بود. حتی انقلاب ۵۷ نتوانست این رابطه را زنده کند. برخلاف همتایان لبنانی و عراقی، شیعیان یمنی در میان اهداف نخستین صدور انقلاب نبودند. با این حال، ژئوپلیتیک ایده‌ها را رام می‌کند!

با فروپاشی شوروی، رژیم مارکسیست یمن جنوبی نیز فروپاشید و یمن متحد شد. علی عبدالله صالح که از ۱۹۷۸ رئیس‌جمهور یمن شمالی بود و موضعی تند در حمایت از صدام علیه ایران داشت، قدرت را در یمن متحد بدست گرفت. ولی رابطه‌اش با از شیعیان زیدیه در صعده که ۴۰٪ جمعیت یمن داشتند به تنش کشیده شد

جمهوری اسلامی که شاهد گسترش سیاست ضد ایرانی در جهان اسلام از سوی عربستان بود، شروع به ایجاد پیوند با زیدیه در جنوب مرزهای سعودی کرد و از   محمد بدرالدین الحوثی رهبر انجمن «اتحاد الشباب المومن» حمایت نمود. با آغاز شورش حوثی‌ها در ژوئن ۲۰۰۴ تهران مهم‌ترین حامی آنان شده بود.

از نظر ریاض، حضور ایران در یمن بزرگترین نماد دشمنی تهران بود چرا که سعودی یمن را حیاط خلوت خود می‌دید. سعودی در ۲۰۰۹ به جنگ علیه حوثی‌ها پیوست. حوثی‌ها اما نیروهای سعودی را به عقب رانده و با انقلاب یمن (۲۰۱۱) در ادامه بهار عربی صالح را برکنار و با نام انصارالله وارد مجلس شدند.

برخلاف محور خلیج‌فارس-مدیترانه، بنیان حضور ایران در یمن بر فشار بر سعودی استوار شده بود و با آغاز جنگ داخلی در سوریه ضدحمله‌ای شد برای جبران حمایت ریاض از اپوزیسیون نظامی ضد اسد. جای شگفتی نبود که بن سلمان جوان با تکیه بر ناتو عربی به یمن حمله کرد؛ هر چند که دستاوردی نداشت.

سه حضور کوتاه در یمن نشان می‌دهد که استراتژی تاریخی ایران در این کشور تلاش «سلبی» برای زمین‌گیر کردن رقبای منطقه‌ای خود بوده؛ رقبایی از بیزانس و مصر ناصری تا عربستان سعودی. از همین رو، تبلیغات کنونی بر کنترل «ایجابی» باب ‌المندب با منطق تاریخی استراتژی‌های ایران ناسازگار است.

مهم‌تر اینکه، یمن هیچگاه بخشی از حوزه نفوذ تاریخی ایران نبوده؛ گرچه که در میان نخستین مناطقی بوده که هدف بیش گستری (overextension) نظامی شده؛ استراتژی که در کوتاه‌مدت دلرباست ولی ایران را به بهانه دفاع از مرزهای کشور درگیر مناطقی ورای حوزه نفوذ ساخته و در درازمدت تضعیف می‌کند.

نبرد غزه پیش‌درآمد کنشگری گروهی شده که برخلاف متحدین لبنانی و فلسطینی خود، توانایی مانور ژئوپلیتیکی بیشتری دارد. چه بسا تداومِ توانایی در بی‌ثبات‌سازی باب‌المندب منجر به چیرگی حوثی‌ها بر نفرین تنگه شود، و حتی بر سطح بین‌المللی رقابت قدرت نیز تاثیر نهد؛ احتمالی کم ولی بس ژرف!

سرریز رقابت ژئوپلیتیک منطقه‌ای در سه محور دونباس-کریمه، تایوان-چین و خلیج‌فارس-مدیترانه را در اقیانوس هند ببینید؛ اقیانوسی که بستر دریایی رقابت ژئوپلیتیک بین‌المللی است و کنترل مسیر بازرگانیش، ‌کلید چیرگی ژئواکونومیک خواهد بود. 

کشور «دره‌ها و واحه‌ها» اما مدخل این اقیانوس است!»


کد مطلب: 413179

آدرس مطلب :
https://www.theiranproject.com/fa/note/413179/داستان-یمن-سرریز-رقابت-ژئوپلیتیک-منطقه-ای-اقیانوس-هند

پروژه ایران
  https://www.theiranproject.com