به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، آلکسی ناوالنی در ژانویۀ 2021 به روسیه برگشت. درست پیش از سوار شدن به هواپیما، فیلمی با عنوان «کاخ پوتین: داستان بزرگترین رشوۀ جهان» را در یوتوب منتشر کرد. این ویدیو حدوداً دو ساعته، یک گزارش تحقیقی فوق العاده بود. ناوالنی با استفاده از نقشههای مخفی، فیلمبرداری با پهپاد، تصویرسازی سهبعدی و شهادت کارگران ساختمانی، داستان یک ویلای 3/1 میلیارد دلاری در کنار دریای سیاه را گفت که تمامی وسایل لوکسی را که یک دیکتاتور میتوانست تصور کند در خود داشت: یک بار قلیان، یک پیست هاکی، یک محل فرود بالگرد، یک تاکستان، یک مزرعۀ صدف، یک کلیسا. این ویدیو هزینههای سرسامآور و همچنین کلکهای مالی به کار رفته هنگام ساخت این کاخ از جانب مالک حقیقیاش، ولادیمیر پوتین، را توصیف میکرد.
اما قدرت این فیلم فقط در تصاویرش یا حتی توصیف پولهای خرج شده نبود. قدرت فیلم در سبک، شوخطبعی و حرفهایگری سطح هالیوودیاش بود که بسیاری از آنها کار شخص ناوالنی بود. استعداد خارق العادهاش همین بود: میتوانست واقعیتهای خشک دزدسالاری را بگیرد -اعداد و آمارهایی را که معمولاً حتی بهترین خبرنگاران اقتصادی را گیر میاندازند- و آنها را سرگرمکننده کند. در فیلم، او فقط یک روس عادی بود، گاهی از حجم اختلاس شوکه میشد و گاهی با وخامت اوضاع شوخی میکرد. در نظر دیگر روسهای عادی واقعی به نظر میآمد و داستانهایی میگفت که به زندگیهایشان ربط داشت. او به روسها میگفت شما جادهها و خدمات درمانی بدی دارید، چون آنها پیست هاکی و بار قلیان دارند.
و روسها گوش دادند. بر اساس نظرسنجی که یک ماه پس از انتشار ویدیو انجام شد، از هر چهار روس، یکی آن ویدیو را دیده بود. 40 درصد دیگر هم دربارهاش شنیده بودند. با خیال راحت میتوان حدس زد که در سه سالی که از زمان گذشته، این اعداد افزایش هم یافتهاند. تا به امروز، این ویدیو 129 میلیون بار دیده شده است.
حالا تصور میشود که ناوالنی مرده باشد. نظام زندانهای روسیه گفته که پس از ماهها ناخوشی به زمین افتاده است. شاید هم مستقیمتر مرده باشد اما جزئیات اهمیتی ندارند: حکومت روسیه او را کشت. پوتین او را کشت -به دلیل موفقیت سیاسیاش، بهدلیل تواناییاش برای ارتباط برقرار کردن با مردم از طریق گفتن حقیقت و بهدلیل استعدادش برای شکستن حصار پروپاگاندایی که هموطنانش، و البته بعضی از هموطنان ما، را کور کرده است.
همچنین به این دلیل مرده است که در سال 2021 از تبعید به روسیه برگشت، پس از دو بار مسمومیت، میدانست که دستگیر خواهد شد. با انجام این کار، خودش را از یک روس عادی به چیزی دیگر تبدیل کرد: الگوی شجاعت مدنی. در کشوری که نمونههای چندانی از آن ندارد. او نه تنها حقیقت را گفت، بلکه میخواست این کار را در داخل روسیه انجام دهد، جایی که صدایش به روسها میرسید. آن موقع نوشتم: «اگر ناوالنی به هموطنانش نشان میدهد چگونه شجاع باشند، پوتین میخواهد نشانشان دهد که شجاعت بیفایده است.»
این که پوتین هنوز از ناوالنی میترسید، در ماه دسامبر روشن بود، هنگامی که رژیم پوتین او را به یک زندان دورافتادۀ قطبی منتقل کرد تا مانع ارتباط او با دوستان و خانوادهاش شود. او با افراد بسیار زیادی در ارتباط بود؛ من بعضی از پیامهای زندانش را دیدهام که مخفیانه از طریق وکلا، پلیسها و نگهبانان ارسال شدهاند، درست همانطور که زندانیان گولاگهای زمانی در شوروی استالین پیام میفرستادند. او همچنان روح پشت بنیاد ضدفساد بود، تیمی از تبعیدیهای روس که به تحقیق دربارۀ فساد روسیه و گفتن حقایق به روسها ادامه میدهند، حتی از خارج. (من یکی از مشاوران این بنیاد بودهام.) در اوایل همین هفته، ناوالنی پیش از اینکه گفته شود افتاده است، برای همسرش، یولیا، پیام روز ولنتاینی در تلگرام فرستاد: «هر ثانیه احساس میکنم اینجایی و عشقم به تو بیشتر و بیشتر میشود.»
تصمیم ناوالنی برای بازگشت به روسیه و رفتن به زندان باعث شد حتی کسانی هم که دوستش نداشتند، با او مخالف بودند یا نقدی نسبت به او داشتند، برایش احترام قائل شوند. او همچنین به الگویی برای دیگر دگراندیشان دیگر کشورهای خودکامۀ سرتاسر جهان تبدیل شد. فقط چند دقیقه پس از اعلام خبر مرگش، با سوتلانا تیخانوفسکایا، رهبر مخالفان بلاروس صحبت کردم. او به من گفت «ما هم نگران مردممانیم.» اگر پوتین بتواند با مصونیت ناوالنی را بکشد، آن وقت دیکتاتورهای دیگر جاها ممکن است جسارت پیدا کنند تا دیگر افراد شجاع را بکشند.
تضاد بسیار زیاد بین شجاعت مدنی ناوالنی و فساد رژیم پوتین باقی خواهد ماند. پوتین درگیر جنگی خونین، بیقانون و غیرضروری است که در آن صدها هزار روس عادی کشته یا مجروح شدهاند، صرفاً برای خدمت به چشمانداز خودخواهانۀ او. در حال حاضر یک کارزار انتخاب مجدد بزدلانه و کاملاً برنامهریزی شده را به پیش میبرد، کارزاری که در آن تمام رقبای واقعی حذف شدهاند و تنها کاندیدایی که میتواند در تلویزیون حاضر شود خودش است. به جای مواجهه با پرسشها و چالشهای واقعی، با پروپاگانداچیهای رامی مانند تاکر کارلسون دیدار میکند تا به آنها نسخههایی طولانی، دایرهای و کاملاً اشتباهی از تاریخ ارائه کند.
ناوالنی، حتی پشت میلههای زندان هم تهدیدی واقعی برای پوتین بود چون سند زندۀ ممکن بودن شجاعت، وجودِ حقیقت و این امکان بود که شاید روسیه بتواند کشور دیگری باشد. برای دیکتاتوری که به لطف دروغ و خشونت زنده است، چنین چالشی غیرقابل تحمل بود. حالا پوتین مجبور خواهد بود علیه خاطرۀ ناوالنی بجنگد و در این نبرد هرگز برنده نخواهد شد.