پروژه ایرانی : تئوریسین جبهه اصلاحات در یادداشتی نوشت: به باور من رییسجمهور باید فهم دقیقی از مسئله قانون، بهطور مشخص مفهوم «حاکمیت قانون» و از آن مهمتر «قرارداد اجتماعی» داشته باشد.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایرانی، سعید حجاریان تئوریسین سیاسی جبهه اصلاحات، در یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:
اکنون، که کمتر از ده روز به زمان برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است، بیمناسبت ندیدم متنی کوتاه را با خوانندگان در میان بگذارم. در نسخه کامل این متن، که اینک خلاصهاش پیشروی شماست، یک نامزد خاص را خطاب قرار دادم که بهدلایلی نام ایشان و باقی مفاد نامه مکتوم و مکنون خواهد ماند؛ دستکم تا اطلاع ثانوی! اما به گمانام بخش دیگر، یعنی موارد ششگانهای که بیانگر سطحی از مطالبات از رئیسجمهور است، میتواند معرض قضاوت عمومی قرار گیرد. تا در ادامه چه پیش آید...
اول. به باور من رییسجمهور باید دارای گفتمان مشخص و برآمده از یک سازمان منسجم سیاسی- فکری باشد. گفتمان و سازمانی که گذشته و اکنوناش را بر پرده داوری افکار عمومی بیفکند و از آن مهمتر، پیام تغییر به جامعه بدهد. این پیام میبایست برآمده از یک نظریه مشخص حکمرانی و اداره امور عمومی باشد بهدور از هرگونه بازی مرکب و تلفیق نامتجانس تئوریها.
دوم. به باور من رییسجمهور باید اهل ایستادگی باشد. ایستادگی بر سر اصول، ایستادگی بر سر حق مردم و ایستادگی بر سر کابینه مطلوباش. اینها ممکن است به مبارزهجویی تفسیر شود اما ما نه بهلحاظ اخلاقی و نه بهلحاظ راهبردی مجاز نیستیم ملوّن باشیم و به هر شکلی در آییم. رییسجمهور بر سر این ایستادگیست که باید ذمه خود را رهین قولاش کند.
سوم. به باور من رییسجمهور باید فهم دقیقی از مسئله قانون، بهطور مشخص مفهوم «حاکمیت قانون» و از آن مهمتر «قرارداد اجتماعی» داشته باشد. بدین معنا که بداند چه ودیعهای را از مردم گرفته است، اختیاراتاش وفق قانون اساسی چیست، و مقصدش کجاست. چنانکه در سوگندنامه رییس قوه مجریه اشارهای موجز بدان شده است. در این راه طبعاً با موانعی روبهرو خواهد شد و نیک آن است خود را فدای «حاکمیت قانون» و قسماش کند.
چهارم. به باور من، بهتبع انسان، مناصب نیز میبایست بهسوی تکامل حرکت کنند. به عبارتی ضروری است رییسجمهور پیشین و پسین با یکدیگر تفاوت ماهوی داشته باشند. ما، مدتهاست از عصر تکرار خود عبور کردهایم و صرفاً میتوانیم رو به جلو حرکت کنیم؛ هر قدمی به پس، منتج به انحلال سیاست و رجحان موضوعات نامربوط به امر سیاسی است. چه آنکه شاهد بودهایم در مقاطعی بهواسطه فراموشکردن سیاست تنبیه شدهایم.
پنجم. به باور من، رییسجمهور (بهرغم همه تنگناها) لازم است بخشی از راهحل باشد نه آنکه خود تبدیل به صورت مسئله شود. چنانچه اقتصاد، سیاست داخلی و سیاست خارجی را بهعنوان سه رکن مؤثر و با اهمیت در ایران امروز مفروض بگیریم، باید نخست به گفتمان منسجم و دوم به کارگزاری تکیه کنیم که ضمن درک صحیح از مسائل و داشتن افق روشن، اراده و قابلیت اصلاح نیز داشته باشد. بدون این موارد دستکم صاحب این قلم چشماندازی برای عملکرد مؤثر یک کارگزار نمیبیند. نقل آن بیماریست که مرضاش از طبیب پنهان است و با سعی و خطا، مرتب پیکرش جراحی میشود!
ششم. به باور من، چنانکه حضرت امیر میفرماید، حق قدیم را هیچچیز باطل نمیکند. یعنی مناصب، انتفاعات، مستملکاتی که به ناحق به این و آن داده شده است، باید به بیتالمال بازگردد؛ چنانچه رئیسجمهور این امر را بهعنوان محور فسادستیزی و عدالتمحوریاش قرار دهد، قادر است نظام شایستهسالاری را تا حد امکان برقرار کند و از توزیع رانت بکاهد.