پروژه ایران : کتاب خودیاری به کتابی میگویند که هدف آن آموزش حل مشکلات فردی، اجتماعی و کسب و کار به مخاطبان خود است. این قبیل کتابها که با نام خودیاری شناخته میشوند در سراسر دنیا طرفداران بسیاری داشته و در لیست موضوعی خودیاری دسته بندی میشوند.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، دبی فورد، نویسنده آمریکایی یک از نویسندگان مطرح در حوزه کمک به خویشتن است که آثارش از پرفروشترین کتابهای آمریکا محسوب میشوند. کتابهای فورد به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شدهاند. او همواره مردم را تشویق میکرد تا به جای دنبال کردن کمال، عیوب خود را بپذیرند. فورد ابایی از اینکه بگوید زمانی به مواد مخدر اعتیاد داشته است، نداشت و اغلب در کتابهایش به مبارزهی خود با سوء مصرف مواد مخدر اشاره میکرد که به دلایلی از جمله طلاق والدینش و احساس کافی نبودن، شدت گرفته بود.
در این گزارش میتوانید با 3 اثر دبیفورد در حوزه خودیاری آشنا شوید:
«نیمه تاریک وجود»
کتاب «نیمه تاریک وجود» به قلم دبی فورد برای نخستین بار در سال ۱۹۹۸ منتشر و در سال ۲۰۱۱ بازبینی و چاپ مجدد شده است. این کتاب از جمله کتب مهم حوزهی خودیاری و توسعهی فردی است که به بررسی سایهی افراد میپردازد. به عقیدهی کارل یونگ، روانشناس و محقق نامی حوزهی روان، «سایه» شامل همهی ویژگیهای شخصیتی است که سعی در پنهانکردن و یا نفی آن داریم. «سایه» آن بخشهای تاریک وجود ما را در بر دارد که فکر میکنیم از نظر خودمان و یا دیگران قابلپذیرش نیست و به دلیل ترس، جهل، خجالت و یا نبود عشق طرد شده است.
دبی فورد در این کتاب بیان میکند به جای پنهانکردن سایهها و سرکوب آنها، لازم است بخشهایی را که از روبهروشدن با آنها هراسانیم ببینیم و بپذیریم که این جنبهها نیز به ما تعلق دارند. به عقیدهی دبی فورد تنها پس از اینکه با سایههای خود آشتی کنیم، زندگیمان به سان کرمی از پیلهی خود بیرون میآید و به پروانهای دلچسب و زیبا تبدیل میشود و در این صورت است که میتوانیم به آن زندگی که آرزوی آن را داریم دست یابیم. این تفکرات دبی فورد پشتوانهی عمیقی در نظرات کارل یونگ دارد. کارل یونگ نیز معتقد بوده است که یکپارچهشدن با سایه تاثیری بنیادی در بازشناسی عمیقتر زندگی معنوی ما برایمان به همراه دارد. به نظر دبی فورد بسیاری از ما از نگاهکردن به درونمان هراس داریم و این ترس و هراس باعث شده است که دیوارهای بلندی بنا کنیم تا دیگر خود درونمان را به یاد نیاوریم. کتاب نیمه تاریک وجود به کمک ما میآید تا این دیوارها را فرو بریزیم و بتوانیم به آن کسی که هستیم بدون هراس نگاه کنیم و خود درونمان را بشناسیم. چراکه به گفتهی یونگ «شخص با تجسم اشکال نورانی به روشنایی دست نمییابد، بلکه با آگاه شدن به تاریکی به روشنایی میرسد.» دبی فورد در نگارش کتاب نیمه تاریک وجود تحت تاثیر سخنان و نظریات مختلف کارل یونگ بوده است.
«شجاعت»
کتاب «شجاعت» نوشته دبی فورد، روشی پیش روی ما میگذارد تا با پذیرفتن تمامی اشتباهات گذشته، بدگمانیها، ضعفها و ترسها و کسب اعتماد به نفس بر ترس درون خود غلبه کنید و شجاعت نهفته خود را آشکار سازیم. فورد با معرفی ۷ اصل راهنما، به ما کمک میکند تا ابتدا موانع رایجی را که مانع از دستیابی ما به شجاعت در زندگی میشود و یا به ما احساس ترس و ناتوانی میدهد، شناسایی کرده و از دست آنها رهایی یابیم. سپس ما را به سمت گام برداشتن برای دستیابی به قدرت، اقتدارو متجلیساختن شجاعتی که همواره در درونمان حضور داشته، راهنمایی میکند.
هر روز، با صدها انتخاب مواجه میشویم، انتخابهایی که یا به ما اعتماد بهنفس، قدرت و ارزش میدهند، و یا چیزهایی که بیش از همه دوستشان داریم را از ما میستانند. ترسهای فلجکننده، اعتماد بهنفس سرکوبشده و شجاعت به فعل درنیامده، موانعی هستند که ما را از انتخابهای قدرتمند باز میدارند؛ انتخابهایی که با بالاترین منافع و ژرفترین علائق ما همصدا باشند. در بسیاری از ما، احساس عدمشایستگی، اغلب تصمیمات ما در خصوص مسائل مالی، خانواده، جسم، وزن یا تصویر درونیمان را تحتتأثیر قرار میدهد.
وقتی اعتماد بهنفس نداشته باشیم، احساس میکنیم شایستگی داشتن آنچه میخواهیم، گفتن حقیقت، یا ایجاد آن تغییر زیربنایی را که بنیان آینده ما را متحول میسازد، نداریم. وقتی احساس ضعف، بیچارگی و ناتوانی میکنیم، قادر نیستیم افکار برخاسته از شکست، منفی بودن و ترس را که سد راه زندگی دلخواهمان هستند، از خود دور کنیم. وقتی قدرت خود را نادیده میگیریم و آنچه قادر به انجامش هستیم را انکار میکنیم، تسلیم عادات، ترسها، وسوسههای ناگهانی و ناسالم خود و الگوی گذشته میشویم. طوری عمل میکنیم گویی در واقع ضعف و ناامنی خود را باور داریم.
البته ممکن است این چرخه منفی در تمام بخشهای زندگیمان جریان نداشته باشد. شاید در حوزه کاری یا در روابط خود موفق باشیم. اما بسیاری از ما در برخی از حوزههای زندگی، تسلط خود را از دست دادهایم، همان مواقعی که نمیتوانیم نیروی خود را جمع کنیم، بر ترسهای خویش غلبه کرده و به عمیقترین خواستههایمان دست پیدا کنیم. هر بار که از روی ترس دست به انتخابی میزنیم، به این باور میرسیم که بیارزشیم، بهقدر کافی خوب یا قوی نیستیم تا بتوانیم زمام زندگی، افکار، باورها و انتخابها و از همه مهمتر، آینده خود را بهدست بگیریم. هر بار که از روی ترس دست به انتخابی میزنیم، این باور را به ذهن خود القا میکنیم که بیچاره، ناامید و ناتوان هستیم، سه وضعیت عاطفی که ما را در احساس قربانی بودن گرفتار میکنند.
برای اینکه اعتماد بهنفس داشته باشیم، با تمام قوای خود زندگی کنیم و در مورد خودمان احساس خوبی داشته باشیم، چه باید بکنیم؟ باید اعتماد بهنفس خود را بازسازی کنیم؛ و این کار را با بهبود بخشیدن عزت نفسمان آغاز کنیم. باید یاد بگیریم هر آنچه هستیم؛ اعم از گذشتهمان، اشتباهاتمان، بدگمانیهایمان، ضعفهایمان و ترسهایمان را دوست بداریم. حتی بیش از آنکه یاد بگیریم خودمان را دوست داشته باشیم، باید به عشق همچون یک آرمان بنگریم. باید جنگجویان عشق باشیم. باید برای خودمان بجنگیم و پای آنچه هستیم و آنچه میخواهیم که باشیم، بایستیم. باید بهجای قربانی بودن، جنگجو باشیم، و بهجای دنبالهروی، مبارزه کنیم.
چرا یک جنگجو؟ چون زندگی و عملکرد یک جنگجو با قدرت، انسجام و مسئولیتپذیری بسیار زیادی همراه است. یک جنگجو، آتش شجاعت درونی خود را برافروخته است. او میتواند با صعبترین مشکلات عاطفی رویارو شود و الگوهای قدیمی را بشکند. یک جنگجو در مقابل حریف خود حالتی تهاجمی دارد، همان حریفهایی که اغلب اوقات صداهای رعبآور دشمن درونی ما هستند.
چرا آدمهای خوب کارهای بد میکنند؟
این کتاب به شمامیآموزد چگونه دشمن خودتان نباشید و بتوانید در زندگی موفقتر عمل کنید. کتاب چرا آدمهای خوب کارهای بد میکنند، یک راهنمای عملی و کاربردی برای آنهایی است که دوست دارند دست از اشتباه کردن و جنگیدن با زندگی خود بردارند و به سوی ذات الهی خود قدم بردارند.
خیلی از ما نقشهایی در زندگی داریم که واقعا ما را راضی نمی کنند. بسیاری از ما فکر میکنیم که مورد ستم قرار گرفتهایم و نمیتوانیم کاری برای بهتر شدن شرایط انجام دهیم. این میکروکتاب به شما کمک میکند تا نیروهای درونی خود را بشناسید و در بازی زندگی موفق و سربلند باشید.
همه ما ویژگیهای مثبت و منفی زیادی داریم. به طوری که هر کدام از این صفات متفاوت در یک سر الاکلنگ نشستهاند. اگر بتوانید صفات ضد و نقیض خود را بپذیرید، آن وقت تعادل را در الاکلنگ برقرار کردهاید. اما اگر مقاومت کنید و بخواهید که فقط نیمه روشن خود را به دنیا نشان دهید، آن وقت تعادل الاکلنگ برهم خواهد خورد. روح انسان همواره به دنبال تعادل و کمال است. از طرفی دیگر هر لحظه ممکن است که نیمه تاریک ما خود را نشان دهد و همه چیز خراب شود.
اگر تمامیت انسانی خود را انکار کنیم، خود را از منبع شور و موفقیت محروم خواهیم کرد. این منبع با عنوان «حقیقت» شناخته میشود. حقیقت که همان شناخت خود است باعث میشود که بتوانیم زندگی را به دست بگیریم و مطمئن شویم که «خود کامل» ما در تصمیمهایی که میگیریم دخالت میکند.
نکته مهمی وجود دارد که باید به آن توجه کنید. در اغلب موارد ما خود را آدمهای خوبی میدانیم و تصور میکنیم که روی سیاه در ما وجود ندارد. اما این افکار اشتباه هستند و باعث میشوند که نگاه ما به خود، دیگران و حتی دنیایی که در آن زندگی میکنیم بسیار محدود شود.