پروژه ایران : در ادعیه به جا مانده از حضرت فاطمه(س) نکات مهمی درباره حیات دنیوی و اخروی بیان شده است که یکی از آن نکات راه رسیدن به فلاح و رستگارى و دستیبابی به نجاح و شایستگی است که این نکته از دعاهای روزانه ایشان برداشت میشود.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، در دعای حضرت زهرا(س) برای روز یکشنبه، سه نکته مهم و مفید برای حیات دنیوی و اخروی خواسته شده که عبارت است از رستگارى، نجاح و شايستگى.
سوال این است: رستگارى و فلاح را در اوّل روز خواستن و دستيابى و پيروزى را در آخر و صلاح و شايستگى را در تمام اين مدت و در طول روز چگونه تحقّق پيدا مى كند؟
قسمت دوم دعا کلید این سوال است. با تأمّل در چند كلمه انابه و قبول، توكّل و كفايت و تضرّع و رحمت كه در قسمت دوّم دعا و بعد از صلوات بر محمّد و آل محمّد مطرح مى شود و در حقيقت توضيح قسمت اوّل دعا مى باشد، به تحليل و جواب آن سؤال دست يافته ايم.
در فلاح و رستگارى، انابه و قبول و پذيرش حقّ مطرح است، در نجاح و دستيابى، توكّل بر حقّ و كفايت او و در صلاح و شايستگى هم دو عنوان ديگر؛ يعنى تضرّع و رحمت دخالت دارد.
انابه از سوى عبد و قبول و پذيرش از حقّ. توكّل و واگذارى از عبد و كفايت از حقّ. تضرّع و زارى از عبد و رحمت و محبّت از حقّ. انابه و توكّل و تضرّع فعل عبد است و قبول و كفايت و رحمت، فعل حقّ.
اين شش عنوان توضيح فلاح و نجاح و صلاح هستند.
فلاح
براى فلاح و رستگار شدن دو عنوان مطرح است، انابه و قبول.
انابه عبد؛ يعنى روى آوردن او به سمت حقّ، يعنى اينكه از همه بِبُرَّد و به سمت او آيد.
انابه اين است كه تو از همه بريده اى و منيب به كسى مى گويند كه پيوندهايش را از غير بريده و به سمت حقّ روى آورده.
لازمه انابه قبولى است و سرّ اين قبولى، هم در غربت انسان است و هم در رحمت حقّ. خداوند مهربان است و نزديك. وقتى كه تو از همه بريده اى، رهايت نمى كند. اين خوبى اوست كه ما را با همه بدى هامان، صدا مى زند و رهایمان نمى کند.
عنايت حقّ آن قدر زياد است، آنجايى كه ما از او رو برگرفتيم، او ما را رها نكرده است.
«انْتَ الَّذى تُفيِضُ سَيْبَكَ عَلى مَنْ لايَسْئَلُكَ وَ عَلَى الْجاحِدينَ بِربُوبِيَّتِك فَكَيْفَ سَيِّدى بِمَنْ سَئَلَكَ وَ ايْقَنَ انَّ الْخَلْقَ لَكَ وَ الْامْرَ الَيْك. تَبارَكْتَ و تَعالَيْتَ يا رَبَّ الْعالَمينَ». تو به آنهايى كه بى دردند، نمى خواهند و حتى آنهايى كه از تو چشم پوشيده اند، نعمت مى ريزى و مى پاشى، پس چگونه بر كسى كه از تو خواسته و يقين دارد كه همه امور به دست توست، عنايت و محبّت نداشته باشى؟! آن هم كسى كه محروميّت ديده و ديگران و هزاران بن بست را تجربه كرده و ديده كه به دست آوردن هاشان از دست رفتن است و داده هاشان به خاطر گرفتن.
زيبايى هاى بيان حضرت، در اين پيوندهاى نزديكى است كه به هم پيدا مى كند. انابه طبيعتاً با قبول همراه است، چون هم به غربت و اضطرار آدمى رحم مى كنند و هم رحمت و محبّت او واسع است و فراگير، و مهربانى خدا و غربت تو، باعث پذيرش توست.
نجاح
براى نجاح و دستيابى نيز دو عنوان مطرح است، توكّل و كفايت.
حضرت مى فرمايند: آخر روز را نجاح قرار بده. يعنى وقتى روز را به پايان مى رسانيم، سرمايه را مصرف نكرده باشيم و تمام نشده باشيم، به چيزى دست يافته باشيم، بارى آورده باشيم. چرا؟ چون دو مرحله شكل گرفته؛ هم به او تكيه كرده اى و هم كفايت او را دارى. «تَوَكَّلَ عَلَيْكَ فَكَفَيْتَهُ» و در نتيجه اين دستيابى طبيعى است.
آدمى مادام كه خودش را مى بيند، هدايت و تعليم حقّ اقتضاء مى كند كه او را بشكند و نشان دهد كه چيزى نمى تواند به دست بياورد. اما همين كه فارغ شد و به ضعف خود واقف گرديد، او را پُر مى كند و سرشار مى نمايد و كسرى ها و خلأهايش را نشان مى دهد. كفايت حقّ، همين پُر كردن و سرشار نمودن آدمى است.
صلاح
با اين توجّه به دو عنوان ديگر، يعنى تضرّع و رحمت مى رسيم، كه براى رسيدن به صلاح و شايستگى لازم است.
مطلوب حضرت و خواسته او بين فلاح و نجاح. بين كوشش و تلاش آدمى براى روييدن و رستن (فلاح) و براى رسيدن و دستيابى به نتيجه و بار آوردن (نجاح)، صلاح و شايستگى است. و اين هم در دو كلمه خلاصه مى شود، تضرّع و زارى از عبد و رحمت و مهربانى از حقّ.
طىّ كردن اين مسير به شايستگى و حاصلى كه در تمامى راه كارگشاست، در همين زارى توست. يعنى اين كه بدانى دست هايت خالى است.
آدمى به فقر و ضعف و ندارى خويش، واقف نيست، طلبكار است و مغرور، در حالى كه اولياى خدا، آنهايى كه تجربهى عظيم اين عالم را داشتند، و در غيب و شهادت اين عالم رهرو بودند و سالك، مى گفتند: «لَسْتُ اتَّكِلُ فِى النِّجاةِ مِنْ عِقابِكَ عَلى اعْمالِنا بَلْ بِفَضْلِكَ عَلَيْنا»؛ يعنى ما كسى نيستيم كه براى نجات خودمان در زورق شكسته اعمالمان بنشينيم، نه، اين زورق در اين اقيانوس نمى رود، كه راه طولانى است.
يكى از بزرگان گفته بود اگر ابا عبداللَّه با آن همه خون و زخم و رنج و درگيرى و اسارت كه شادهدش بودند و به دنبالش آمدند. اگر در آن لحظه آخر كه سر بر خاك نينوا گذاشته بودند و مى فرمودند: «صَبْراً عَلى قَضائِكَ يا رَبِّ لا الهَ سِواكَ»، اگر در آن لحظه، «يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ» را نمى گفتند، كم آورده بودند.
بدون استغاثه و تضرّع همه باخته ايم چرا كه راه طولانى است و قلّه ها بلند و مردان راه مى نالند: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ الطَّريقِ».
تازه با تضرّع مطلب تامّ و تمام نمى شود كه رحمت و مهربانى حقّ و دستگيرى او لازم است، «تَضَرَّعَ الَيْكَ فَرَحِمْتَهُ»؛ خدايا! تو محبّت كنى و دستگيرى نمايى.
حرف اول و آخر همين تضرّع عبد و رحمت خداست و جز با اين مركب نمى توان اين مسير را طى كرد.
در این نوشته از کتاب شرحی بر دعاهای روزانه حضرت زهرا(س) نوشته علی صفایی حایری استفاده شده است.