پروژه ایران : سال گذشته در همین ایام توئیت مشترکی از جانب چند چهره شاخص اوپوزیسیون منتشر شد که در آن سال ۲۰۲۳ سال «تحقق آزادی و عدالت در ایران» عنوان شد و از همبستگی و سازماندهی سخن گفته شد.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، محمد رهبری نوشت:
این توئیت در میان مردم و جریانات سیاسی، بهمثابه ائتلاف نیروهای اوپوزیسیون با یکدیگر تلقی شد که در نشست دانشگاه جرجتاون رسمیت یافت. با این حال خیلی زود این ائتلاف از هم پاشید؛ حالا اختلافات درونی میان اعضای این ائتلاف آنچنان شدید شده است که بدون واهمه به یکدیگر در فضای عمومی حمله میکنند و علیه یکدیگر افشاگری میکنند.
سال گذشته و در این ایام، شاید کمتر کسی پیشبینی میکرد که سرنوشت آن ائتلاف، به این وضع دچار شود و این قدر سریع از هم بپاشد. اما سؤال اینجاست که چرا این ائتلاف حتی چند ماه هم دوام نیاورد و به این سرنوشت دچار شد؟ آیا از همان ابتدا مشخص نبود که نباید به چنین ائتلافی امید بست؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید ترکیب اعضای ائتلافکننده را بررسی کرد.
میتوان گفت که ترکیب اعضای آن ائتلاف را عمدتا سلبریتیها تشکیل داده بودند آنچنان که نیمی از آنها تا پیش از این یک روز سابقه کار سیاسی نداشتند. آن دسته از افرادی هم که تا پیش از این سابقه کار سیاسی داشتند، عمدتا کار انفرادی کرده بودند نه کار جمعی و تشکیلاتی. در یک کلام میتوان گفت که اعضای آن ائتلاف را عمدتا سلبریتیهای فاقد سابقه سیاسی و تشکیلاتی شکل داده بودند و همین علت عمر کوتاه مدت آن ائتلاف بود. ترکیب اعضای تشکیلدهنده آن ائتلاف از همان روز اول نشان میداد که آن ائتلاف دوام نخواهد داشت.
برای آن که یک ائتلاف سیاسی موفق شود، ابتدا و پیش از هر چیز لازم است تا طرفین روحیه کار جمعی داشته باشند؛ این روحیه کار جمعی خدادادی نیست و بهمرور و با کار گروهی در طول زمان حاصل میشود. علاوه بر این، در یک ائتلاف سیاسی افراد باید دقیقا بدانند خودشان چه میخواهند، چه گفتمان سیاسی را نمایندگی میکنند تا بتوانند بهدرستی با افراد همفکر خود ائتلاف کنند.
این تصور که همه کسانی که طرفدار «عدالت و آزادی» هستند میتوانند با هم یک ائتلاف سیاسی را تشکیل دهند، تصور خامی است. برخی تفکرات هیچگاه با هم نمیتوانند جمع شوند چون در تضاد با یکدیگر قرار دارند؛ شناخت از گفتمان سیاسی خود و دیگران اینجا اهمیت دارد و این شناخت نیز در طول زمان بدست میآید؛ یعنی آن که در طول زمان مشخص میشود که گفتمان سیاسی یک فرد چیست و آیا در ادعاهایش صداقت دارد یا نه. همه این موارد در طول زمان و کنشگری مداوم سیاسی مشخص میشود نه در قالب کنشگری رسانهای در توئیتر.
اینجاست که اهمیت کار بلند مدت سیاسی و وجود نیروی سیاسی روشن میشود. یک نیروی سیاسی و سیاستمدار، به واسطه فعالیت مستمر سیاسی بهمرور در جامعه شناخته میشود. هم مردم آن سیاستمدار و جریان منتسب به او را میشناسند، هم سایر گروهها تصویری واقعی از او خواهند داشت. در چنین شرایطی و در یک فرایند بلند مدت، هر یک از کنشگران سیاسی میدانند در چه اصولی با هم قرابت دارند و چه در اصولی از هم دور هستند؛ میدانند چهقدر به یکدیگر میتوانند اعتماد کنند و کجا نباید اعتماد کنند.
اما دقیقا همین حضور بلند مدت در سیاست، که لازمه هرگونه ائتلاف و اثر بخشی سیاسی است، بهمرور باعث افزایش بیاعتمادی به سیاستمداران شده است. جامعه ما اکنون به بسیاری از سیاستمداران بیاعتماد است چرا که تصور میکند سیاستمداران فقط به دنبال منافع خودشان هستند. این امر نه فقط در ایران که همهجای جهان مشاهده میشود آنچنان که مانوئل کاستلز در اثر مهم خود با عنوان «گسیختگی: بحران لیبرال دموکراسی» بر این موضوع صحه میگذارد که دو سوم مردم دنیا به سیاستمداران بیاعتمادند و آنها را فاسد تلقی میکنند.
با این حال، تجربه شکست ائتلاف اوپوزیسیون نشان میدهد که جوامع به حزب، سیاستمدار و نیروی حرفهای سیاسی نیاز دارند. سیاستمداران بهمرور درون احزاب و گروهها کار جمعی و تشکیلاتی را میآموزند. همچنین عقیده آنها بهمرور برای همه روشن میشود. سیاستمداران و گروههای سیاسی در یک فرایند بلند مدت، در جامعه شناخته میشوند. مردم و سایر نیروها میدانند به یک چهره و جریان کجا میتوانند اعتماد کنند و کجا نمیتوانند؛ بهمرور میفهمند که کدام حرفش را میتوانند جدی بگیرند و کدام حرف را نه و بهمرور گفتمان هر جریان سیاسی را میفهمند.
آن وقت اگر تحت این شرایط، افراد یا گروههایی با هم ائتلاف کنند، بر اساس یک تصویر و تجربه واقعی است نه یک تصور خیالی و به همین دلیل احتمالا آن ائتلاف با دوام باشد. با سلبریتیها نمیتوان ائتلاف سیاسی ساخت؛ ائتلاف سیاسی کار سیاستمدار است.