يکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳ , 10 Nov 2024
دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۵۷
کد مطلب : 415018
منبع : رادیو مردم نگار

به بهانۀ یازدهم فوریه، روز جهانی زن در علم

پروژه ایران : در دسامبر 1989 مارک لپینِ 25 ساله وارد کلاسی در دانشگاه پلی‌تکنیک مونترال می‌شود. با تهدید اسلحه زنان و مردان را از هم جدا کرده و 9 زن حاضر در کلاس را به گلوله می‌بندد. اما درست پیش از این لحظه، دیالوگی بین او و یکی از دانشجویان شکل می‌گیرد.
یازدهم فوریه، روز جهانی زن در علم
یازدهم فوریه، روز جهانی زن در علم
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، زهرا صباغی نوشت:
یک: 
در دسامبر 1989 مارک لپینِ 25 ساله وارد کلاسی در دانشگاه پلی‌تکنیک مونترال می‌شود. با تهدید اسلحه زنان و مردان را از هم جدا کرده و 9 زن حاضر در کلاس را به گلوله می‌بندد. اما درست پیش از این لحظه، دیالوگی بین او و یکی از دانشجویان شکل می‌گیرد. لپین می‌گوید «من دارم با فمینیسم مبارزه می‌کنم». یکی از دانشجویان به اسم ناتالی به او می‌گوید که آنها فقط زنانی هستند که مهندسی می‌خوانند نه لزوماً فمینیست. لپین جواب می‌دهد: «شما زن هستید، شما مهندس می‌شوید، شما همه یک مشت فمینیست هستید، من از فمینیست‌ها متنفرم». ناتالی و 5 زن دیگر در آن کلاس کشته می‌شوند. لپین سپس به سمت قسمت‌های دیگر ساختمان می‌رود. او مجموعاً 14 زن را که 12 تن آن‌ها دانشجوی مهندسی بودند به قتل می‌رساند و سپس خودش را نیز می‌کشد. او در نامۀ به جا مانده نیز‌ از خشم و نفرتش نسبت به فمینیست‌ها می‌گوید و آن‌ها را مقصر خراب شدن زندگی‌اش می‌داند. اولین بار که ماجرا را شنیدم به این فکر کردم که چقدر اتفاق نزدیکی است. همین سی سال پیش. آن هم در کانادا. آخرین جایی که آدم تصورش را می‌کند ممکن است چنین اتفاقی بیفتد. حالا مارک لپین‌های ایرانی چه می‌کنند؟ دست کم تاکنون با اسلحه به دانشگاه پلی‌تکنیک تهران حمله نکرده‌اند اما بی‌کار هم ننشسته‌اند. انواع سهمیه‌بندی‌های جنسیتی را در پذیرش و استخدام به کار بسته‌اند. و البته کار به همین موانع آشکار ختم نمی‌شود و سازوکارهای ظریف بسیاری برای برگرداندن زنان به جایگاه سنتی‌شان به کار بسته می‌شود. کلیشه‌هایی که فرهنگ عمومی و به طور خاص فرهنگ حاکم بر آموزش و حرفه مهندسی آن‌ها را بازتولید کرده و با بدیهی جلوه دادن برخی امور جایی برای نقد نمی‌گذارد عرصه را برای کار و فعالیت زنان مهندس سخت‌ کرده است.

دو:
احتمالا عجیب‌ترین جمله‌ای که می‌توانیم از یک دنشجوی مهندسی در دانشگاه پلی‌تکنیک بشنویم این است که «ریاضی پسرها بهتر است». من این جمله را شنیدم و متعجب بودم که یک دانشجوی زن رشته مهندسی در یکی از بهترین دانشگاه‌های ایران جمله‌ای را می‌گوید که خودش مثال نقض آن است. خاطرم نیست اولین بار چه زمانی این جمله را که پسرها در ریاضی عملکرد بهتری دارند شنیدم ولی در آن زمان که مدرسه می‌رفتیم باور رایجی بود. اگرچه شواهدی وجود ندارد که دختران کمتر از پسران روی درس ریاضی در دبیرستان یا کالج سرمایه‌‌گذاری می‌کنند ولی یک شکاف جنسیتی در عملکردشان وجود دارد. شکافی که در شرایط رقابتی بسیار بیشتر می‌شود. تحقیقات موجود نشان می‌دهد که هیچ تفاوت ذاتی شناختی و بیولوژیکی بین مردان و زنان در ریاضیات وجود ندارد. برای مثال، پژوهشی با مشارکت ۴۷۰ هزار دانش‌آموز در ۶۵ کشور توسعه‌یافته‌ی دنیا طی سال‌های 2009 تا 2012 برگزار شد و نشان داد تصور رایج درباره‌ی این‌که پسرها در ریاضی و علوم توانمندتر از دختران هستند صرفا از یک کلیشه غلط برخاسته است چراکه دختران ۱۵ ساله در اغلب کشورها در آزمون‌های علوم بهتر از پسران عمل کردند. جینا ریپون در کتاب «مغز جنسیت‌زده» تلاش می‏کند تا با کمک علوم شناختی، این کلیشه‌ها را تشریح کند و نشان دهد، در جهانی مردسالار، چگونه این باورها در ما رخنه می‏کند و ما آنها را به‎عنوان داده‌هایی علمی می‎پذیریم. 

سه:
طبق آمار موجود، زنان تنها 34 درصد از نیروی کار در علوم مهندسی، فناوری و ریاضی در جهان را تشکیل می‎دهند. زنان به‌طور متوسط تحقیقات و پژوهش‌های کم‎تری را در نسبت با مردان منتشر و کمتر در همکاری‌هایی که منجر به انتشار می‌شود شرکت می‌کنند. و احتمال کمی دارد که به‌عنوان اولین نویسندۀ یک پژوهش، از آن‌ها اسمی برده شود. آمارها می‎گویند در کشورهایی با نظام مردسالار که قدرت و تسلط از آن مردان است، عمدۀ پژوهش‌ها و مقالات نیز به مردان اختصاص دارد. کشورهایی چون، عربستان سعودی، ایران، ژاپن، اردن، امارات متحده عربی، کامرون، قطر و ازبکستان. 

در آمریکا، مهندسی با تنها 13 درصد نیروی کار زن، حرفه‌ای تحت سلطه مردان به حساب می‌آید.20 درصد از فارغ‌التحصیلان مهندسی را زنان تشکیل می‌دهند که تخمین زده می‌شود 40 درصد از این زنان یا هرگز وارد این حرفه نشوند یا آن را رها کنند. برای یافتن چرایی این مساله پژوهشی روی 700 دانشجوی مهندسی در 4 دانشکده مهندسی مختلف در آمریکا انجام شد. طی 4 سال تحصیل، این دانشجویان هرسال مصاحبه شدند و سپس 5 سال بعد از آن فارغ‌التحصیلی‌ هم نظرات این دانشجویان را در مورد رابطه‌شان با اساتید و دیگر دانشجویان، انتظارات شغلی‌شان، فرهنگ کالج، کلاس‌ها و پروژه‌ها پرسیدند. ضمن آنکه خاطرات روزمره برخی از آن‌ها هم جمع‌آوری شد. طی این پژوهش آن‌ها دریافتند انگیزه ورود زنان و مردان به رشته مهندسی مشابه است و تفاوت معناداری در عملکردشان نیز دیده نشد.  با این‌حال تجربه زنان از محیط آموزشی مهندسی با مردان کاملا متفاوت بود. زنان با ساز و کارهایی نظیر سپردن وظایف روتین‌تر به آن‌ها در کار گروهی و کارورزی‌ها، جدی گرفته نشدن و آزار جنسی عملاً به حاشیه رانده می‌شوند. 

مهتاب کارشناسی ارشد مهندسی شیمی‌ از دانشگاه پلی‌تکنیک دارد و خیلی زود جذب بازار کار شده است. او می‌گوید آن اوایل تصور می‌کرده اگر زنی در کار موفق نمی‌شود مقصر خودش است. برای همین هم به هیچ کار سختی «نه» نمی‌گفت. «شاید اگه یه مردی جای من بود، می‌گفت نمی‌کنم. ولی من نمی‌خواستم آتو بدم دستشون».

زمانیکه قرار بوده مهتاب به عنوان رییس مهندسی عملیات گمارده شود مخالفت‌هایی به دلیل زن بودنش با این موضوع می‌شود. «مدیر ارشد ما گفته بود که فلانی [مهتاب] رو مناسب این سمت نمی‌بینم چون خانومه اذیت میشه. من اون موقع صدام دراومد که این چه حرفیه. پس من اون موقع که تنهایی میرم 60 کیلومتری جاده خاوران بازدید فلان رنگ برای شرکت و ممکنه هزار تا بلا سرم بیاد... خانم نیستم اذیت نمی‌شم؟ اون موقع که با سه لایه لباس اضافه‌تر از بقیه میرم تو دمای 56 درجه زیر آفتاب کار می‌کنم، خانم نیستم، اذیت نمی‌شم؟»

زنانی که در حرفه‌های تحت سیطره مردان کار می‌کنند معمولا از نقد فمینیستی سیاست‌هایی که باعث کم اهمیت جلوه دادن میراث تاریخی جنسیت‌زدگی و نژادپرستی می‌شود دوری می‌کنند. اگرچه این زنان نقدهایی دارند ولی کمتر نقدشان را به سمت ساختارهای موجود در آموزش مهندسی و فرهنگ حاکم بر این حرفه می‌برند. اجتماعی شدن درون ایدئولوژی شایسته‌سالاری و فردگرایی در کنار ارزش‌گذاری مهارت فنی، از ساختار جنسیتی این حرفه سیاست‌زدایی می‌کند. آموزش مهندسی تلاش دارد نشان دهد دامنش از هر گونه اتهام سیاسی و فرهنگی پاک است. به نظر می‌رسد هژمونی ایدئولوژی شایسته‌سالاری به خوبی توانسته انتفادات را ساکت کند. شایسته‌سالاری اگرچه ممکن است روشی عقلانی و موثر برای تطبیق شغل و استعدادهای فردی باشد اما به طور پارادوکسیکالی پیشفرض‌های سازمانی یا نهادی شایسته‌سالاری می‌تواند منجر به بروز سوگیری‌های غیرقابل کنترل اعضای سازمان و نتایج ناکارآمد شود.

متاسفانه آمار قابل استنادی در مورد درصد زنان فارغ‌التحصیل در رشته مهندسی و زنان شاغل در این حرفه برای ایران در دسترس نبود. اگرچه خبرگزاری فارس به نقل از سایت دیگری(مهرخانه) در یادداشتی تحت عنوان «دختران مهندس، از آرزوها تا واقعیت» اشاره می‌کند که درصد تحصیل دختران در رشته‌های مهندسی از 4 درصد در سال 65 به 30 درصد در سال 88 رسیده بود و در ادامه طی یک روند کاهشی در سال 92 به 19 درصد رسید. در همین یادداشت نتیجه‌گیری پایانی از روایت زنان مهندس نشان می‌داد نویسنده متن چگونه توپ را در زمین زنان مهندس می‌اندازد و می‌گوید این دخترانِ احساساتی، مهندسی را انتخاب کردند و بعد هم از پس این رشته برنیامدند. مردانگی هژمونیک و هژمونی شایسته‌سالاری دوام نیاوردن زنان در این حرفه را به ترجیحات و کمبود‌ها و ضعف‌ها و گاه زیست‌شناسی این زنان ربط می‌دهد.‌ نویسنده چاره کار را در آگاهی‌بخشی به دختران می‌داند گویی پسران پیش از انتخاب رشته کاملا به وضعیت آگاهند و فقط دختران نمی‌دانند چه چیزی در رشته‌های مهندسی انتظارشان را ‌می‌کشد. این رویکرد البته به همین نوشته‌ها ختم نشده و در عرضه سیاست‌گذاری هم وارد شده است. «در سال تحصیلی 91 محدودیت‌هایی برای تحصیل دختران در رشته‌هایی که عمدتا گرایش‌های مختلف مهندسی بود، اعمال شد. در این سال 36 دانشگاه ظرفیت پذیرش دختران را در برخی از رشته‌های خود حذف کردند‌ که در این میان رشتۀ مهندسی عمران در 15 دانشگاه و پس از آن گروه‌ مدیریت‌ها و مهندسی معدن در 12 دانشگاه صرفا مردان را پذیرش می‌کردند.» اگرچه این سهمینه‌بندی در دولت روحانی تعدیل شد.  

چهار:
من با دیپلم ریاضی، وارد رشتۀ جامعه‌شناسی شدم، یکی از دلایل پافشاری‌ام برای خواندن رشتۀ ریاضی علی‌رغم علاقه‌ام به علوم انسانی پافشاری پدرم بود که همیشه می‏گفت برای یک خانم، «معلمی» و یا با اغماض «وکالت» رشته‌های مناسب‌تری هستند تا فضای مهندسی. می‌خواستم بگویم که نه، این‌جور هم نیست و لج‌بازی، تنها برای اثبات «خود» به‌عنوان یک زن، من را در این مسیر قرار داد. پس از نتایج کنکور هم تنها درصد 100 ریاضی را نشان خانواده دادم که من از پس آن برمی‎آمدم، اما علاقه‌ام در جای دیگری بود. فضایی که فکر می‌کردم از آن من است و البته این‌جا و در این متن که قرار است درباره زنان در علم، تکنولوژی و ریاضیات بنویسیم فرصت پرداختن به آن فضا نیست وگرنه آن هم به خودی خود مثنوی هفتاد من است.

دست‎به‌دست شدن پیامی مبنی بر اسکالرشیپ یک دانشگاه آمریکایی برای دختران ایرانی، در توییتر فارسی بحث‌برانگیز شد. مرد کاربری نوشت: «آهان! الان این تبعیض نیست؟» و مردان دیگری نیز با او همراه شدند. با خود فکر می‎کردم که آیا او گمان می‎کند در وضعیت برابری با زن ایرانی تحصیل می‌کند؟ چگونه چشم‌هایش را برابر این تبعیض سیستماتیک بسته نگه می‌دارد و برای «یک» اسکالرشیپ، بانگ تبعیض و نابرابری سر می‌دهد؟ خدیجه کشاورز در پژوهشی پیرامون زنان در آکادمی، به این مسئله اشاره می‌کند شکاف جنسیتی در جهان دانشگاهی ایرانی همچنان پابرجاست و این فضا، فضایی مردانه باقی مانده است. یافته‌های این پژوهش حاکی از دشواری بیشتر زنان برای ورود به حرفۀ هیئت علمی و پس از آن ارتقاء در نظام دانشگاهی در نسبت با همتایان مرد است. کلیشه‌های جنسیتی، سقف شیشه‌ای، مشکلات آشتی میان کار حرفه‌ای و مسئولیت‎های خانوادگی، تاثیر هنجارهای مردانگی و زنانگی بر نابرابری‌های جنسیتی و نگاه مردمحور مدیران دانشگاه‎ها از عمده مسائلی‎ست که حضور زنان را سخت‌تر می‌کند. زنان در نظام دانشگاهی اغلب نسبت به مردانی که قابلیت‌های یکسانی با آنها دارند؛ درآمدی پایین‌تر و شانس پیشرفت کمتری دارند و به شکلی نظام‌مند در رتبه‌های پایین نظام علمی تمرکز یافته‌اند. کافی‌ست نگاهی به گروه‌های هیئت علمی دانشکده‌ای که در آن تحصیل می‎کنید، بیاندازید، چند مدیر گروه، رئیس دانشکده، مدیر آموزش، رئیس کتاب‌خانه و سردبیر نشریات دانشگاهی «زن» در آنجا می‌بینید؟ این مساله نه تنها در دانشکده‌های فنی مشهود و قابل انتظار است در میان اعضای هیات علمی دانشکده‌های علوم انسانی هم به وضوح دیده می‌شود.

پنج:
نگرش‌های جنسیتی را می‌توان امری فرهنگی و تاریخی در نظر گرفت. چیزی که بین گروه‌های مختلف و در زمان‌های مختلف متفاوت دیده می‌شود. درک ما از جنسیت و شکل‌گیری دوگانه زن/ مرد و در ادامه نسبت دادن صفات خاص به هر یک و رفتار و اقدام بر اساس آن از فرهنگ نشات می‌گیرد. اینکه زنان و مردان هر یک چه وظیفه و نقشی در خانواده دارند و برای چه مشاغلی مناسبند امری است در پیوند با فرهنگ. اگر آموزه‌های فرهنگی که از محیط دریافت کرده‌ایم تقویت‌کننده این ایده باشند که زنان احساساتی‌اند، زنان قدرت تحلیل کمتری دارند و به قدر کافی باهوش نیستند، موافق حضورشان در مشاغل و پست‌های حساس یا نیازمند تحلیل نخواهیم بود. 

سال 99، تصویر دختران از جلد کتاب ریاضی پایه سوم به بهانه شلوغ بودن تصویر حذف شد که اعتراضات بسیاری برانگیخت. این نمونه آشکاری از حذف دختران و نشانه نارضایتی از ورود دختران به عرصه علم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات است. احتمالا لابه‌لای تصاویر و متن کتاب‌های درسی و حتی تصاویر روی لوازم تحریر نشانه‌های بیشتری بتوان یافت که جایگاه مورد قبول دختران را به آن‌ها یادآوری کند. بااینحال زنانی که نهایتا وارد این عرصه می‌شوند بار دیگر اجتماعی شدن در نوعی فرهنگ آموزشی‌ را تجربه می‌کنند که از طرفی به آن‌ها می‌قبولاند در اینجا تنها شایسته‌سالاری ملاک است و توان نقد ساختارها و فرهنگ حاکم را از آن‌ها می‌گیرد و از طرفی با به کارگیری آن‌ها برای انجام کارهای روتین و کم‌اهمیت‌تر زنان را به حاشیه می‌راند. بسیاری از زنانی که نهایتا وارد بازار کار می‌شوند برای پذیرفته شدن و جدی گرفته شدن مجبورند جنسیت‌شان را پنهان کرده و هرآنچه یادآور واژه «زنانه» یا «دخترانه» است را از خود دور کنند. اگرچه این امر ناممکن است و زن بودشان در بسیاری از مواقع چه در قالب تذکر پوشش، چه آزارهای جنسی، و چه حتی آفرینِ اضافه بابت «زن» بودن، به آن‌ها یادآوری می‌شود. از طرفی زمانی که برای کار، به پوشیدن کفش‌های ایمنی و لباس‌های مخصوص نیاز دارند، هیچ کفش و دستکش و لباسی که مناسب سایز آن‌ها باشد موجود نیست؛ آن‌ها دوباره نامرئی می‌شوند. 
گزارشگر : تحریریه پروژه ایران
https://theiranproject.com/vdcgqn9t7ak9qz4.rpra.html
نام شما
آدرس ايميل شما