پروژه ایران : خستهکننده؟ البته که نه! خستهکننده نامیدن کتاب 600 صفحهای زندگینامه باکونین، ظلمی به عبارت خستهکننده خواهد بود و توصیف نادقیقی از آنچه خستگی معنی میدهد!
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، «میخائیل باکونین، شورشی سودایی» کتابی است به قلم ادوارت هلت کار؛ البته درستتر آن است که بگویم کتابیست به تیغ جراحی ظریف، دقیق و صریح کار، در توصیف و نقد بیطرفانه و حرفهای یکی از مهمترین چهرههای کمپین شورشیان سیاسی برای تغییر اروپا و تمام جهان، چهره در سایه و همواره حاشیهای اجلاسهای بینالملل محلی که کمونیسم به عنوان یک مانیفست برای شورش سیاسی علیه نظم نه چندان موجود اروپای قرن نوزدهم در آن زاده شده است.
باکونین را بسیاری فیلسوف مینامند، برخی اعتقاد دارند که حق او توسط مارکس و چهرههای دیگر کمونیسم خورده شده است و هوادارانش میگویند او به قدر ارزش و تلاشی که برای ایجاد تغییر در اروپا و بخصوص روسیه به خرج داده دیده نشده و قدر ندیده است، آنچه کار در این متن 600 صفحهای نشان میدهد این است که باکونین تقریبا هیچ کدام از آن چیزهای که هوادارنش مایلاند او را بنامند نبوده است، نه فیلسوف، نه متفکر، و نه حتی دوستی صادق.
کار بدون این که ادعایی در مورد بررسی زوایای شخصیتی باکونین داشته باشد، از خلال بررسی دقیق یادداشتها، نامهها و هر چیز دیگری که به قلم او یا در مورد او نوشته شده است زاویههای تاریک و روشن شخصیت و رویحه باکونین را به تمامی برای خوانده آشکار میکند، در سرتاسر متن تقریبا بدون این که شاهد ارائه هیچ نوع تفسیر یا جمعبندی از سوی نویسنده باشیم با واقعیت لخت زندگی آشفته، نا به سامان، بدون تعهد و بدون برنامه میخائیل باکونین رو به رو میشویم که گاهی از شدت آزاردهندگی فریاد خواننده را بلند میکند.
پرداختن به روایط پیچیده خانوادگی در زندگی یک زمیندار روس، در کنار تشریح دقیق وضعیت سیاسی روسیه، و سایر کشورهایی که باکونین به آنها سفر میکند، تصویر دقیقی از آنچه اروپای در معرض نوزایی است به خواننده ارائه میکند و هم زمان نشان میدهد که چرا مسیر روسیه از مسیر اروپای غربی چنان جدا افتاده است، کتاب در غالب زندگینامه یک معرتض سیاسی، به خوبی به این مساله میپردازد که چطور «معترض بودن» در برخی شخصیتها با برخی پیشینههای خانوادگی تبدیل به یک سبک زندگی میشود و دیگر چندان مهم نیست که عواقب آن برای جامعهای که اعتراض و شورش و احیانا انقلاب در آن رخ میدهد چه خواهد بود، بلکه صرف تغییر دادن است که اهمیت پیدا میکند.
زندگی نامه باکونین، با بررسی تاثیراتی که « دیگران» بر باکونین گذاشتهاند و همین طور اشاره به روند نوشته شدن برخی متونی که مانیفستهای قرن نوزدهم محسوب میشوند به دقت و با وسواس یک جراح حساس، تمام هالهای که هول انقلاب و شورش و مخالفت سیاسی در تبعید وجود دارد را پاک میکند و نشان میدهد که چگونه در یک فضای مه آلود نوشتههای افرادی که در شرایط عادی شارلاتان محسوب میشوند میتواند به مایه ورق زر ارتقا پیدا کند و زندگیهای بسیاری را به چالش بکشد؛ همزمان با بررسی دقیق و موشکافانه سبک زندگی باکونین نشان میدهد که برخی افسانهها هول درخواست برای تغییر سیاسی تا چه حد بیمایه و بیاعتبار ساخته شده است.
در مورد کتاب بسیار طولانی و بسیار پر فراز و نشیب زندگینامه باکونین حرفهای بسیاری میتوان نوشت و ارجاعهای بسیاری را میتوان بیرون کشید اما شاید هیچ کدام آنها مهمتر از این مساله نباشد که این کتاب تلاشی دقیق برای تقدسزدایی از اسامی مهم فضای روشنفکری قرن نوزدهم اروپا و البته تقدسزدایی از انقلاب و شورش سیاسی است.
قلم دقیق و غیر احساساتی کار، اینجا و آنجا با شوخیهای خاص یک رند انگلیسی از هیمنه اسامی مخالفان سیاسی روس در اروپا کم میکند و بدون این که وارد توضیح اضافات و پیش داوری شود نشان میدهد که چرا روسیه از دامن یک دیکتاتوری به دامن دیکتاتوری دیگر غلتیده است در حالی که شخصیت سیاسی معترض و در تبعید آن ادعای رهایی تمام اروپا و چه بسا تمام جهان از دیکتاتوری و محاق سیاسی را داشتهاند.
اهمیت کتاب زندگی نامه باکونین علاوه بر همه اینها در تلاشی است که برای روشن کردن تصویر حقیقی «آنارشیسم» در تئوری سیاسی انجام میدهد و تصویری از زندگی آنارشیستی بدون اصول نشان میدهد. از این نظر احتمالا زندگینامه باکونین به قلم کار یکی از مهمترین کتابها برای مطالعه تاریخ تفکر قرن نوزدهم در اروپا باشد، خسته کننده؟ بله به هر حال، 600 صفحه است و بخش مهمی از آن به تکرار گرفتاریهای خاص زندگی باکونین از جمله مسائل مالی، دستگیری و رها شدن، دعوا با دوستان موافق و زورآزمایی با مخالفانی همچون مارکس میگذرد!
شورشی سودایی، کتابی در مورد زندگی میخاییل باکونین است، اما علاوه بر آن، بیانیهای علیه انقلابهای سیاسی نافرجام اروپای قرن نوزدهم هم هست. اهمیت کتاب برای مطالعه سیر روشنفکری معاصر قابل انکار نیست، تلاشی که برای نزدیک شدن به مارکس از مسیر باکونین رخ داده است، ارزش متن را دوچندان میکند.