پروژه ایران : در یکی از برنامه های صداوسیما مجری خانم مطالبی تند و اهانت بار خطاب به جامعهشناسان ایرانی بیان نمود. این امر واکنش برحق برخی دانش آموختگان علوم اجتماعی را برانگیخت.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، در یکی از برنامه های صداوسیما مجری خانم مطالبی تند و اهانت بار خطاب به جامعهشناسان ایرانی بیان نمود. این امر واکنش برحق برخی دانش آموختگان علوم اجتماعی را برانگیخت. در این راستا نکاتی را قابل طرح می دانم:
۱. سوال مبنایی این که آیا جامعه شناسان ایرانی بایستی نسبت به این مطالب واکنش نشان دهند؟
اگر بله چرا و چگونه؟
۲. مطالب مذکور در استودیویی ارایه شده که در بکگراند آن تصویر تعدادی از متفکران و محققان ایرانی دیده می شود. تعدادی جامعهشناس و نفراتی متعلق به فلسفه اجتماعی. لحن مجری دارای نوعی عصبیت است که وجهی کینه توزانه را نسبت به اهالی جامعهشناسی در یک سطح و نسبت به متفکران منتقد در سطحی بزرگتر القا می نماید. کابرد کلمات نامناسب و اهانت آمیز، لحن را عریان نموده است.
۳. عمدتا واکنش به سخنان نازل و مواضع اهانت بار نمی تواند معقول بوده یا لااقل توجیه اخلاقی داشته باشد. اهل خرد و دانایی خاصه جامعه شناسان نمی بایست با فردی هم سطح شوند که از نزاکت و دانایی چندان بهره ای ندارد. آنچنان که بسیاری به درستی اشاره داشتند او تفاوت جامعهشناس و فیلسوف را نیز دقیق نمی داند.
۴. وجه جدی تر بحث نه در فرد که در تیم بیانیه نویسی است که او آن را قرائت نموده. در واقع مطالب بیان شده نوعی بیانیه سیاسی بغض آلود است که توسط اتاق فکر برنامه نگارش یافته. گویی نهایت توانمندی این تیم در ساخت چنین برنامه ای است. آنها احتمالا توان مواجه نظری، مفهومی یا پژوهشی کمتری دارند لذا از ورود به گفتگو اجتناب می کنند. بیانیه خوانی و هجوم تک گو، گواهی بر این گزاره است. گفتگو دارای الزاماتی است که هر سخن گفتنی حتی دوسویه را شامل نمی شود. فهم دیگری و دستگاه معرفت او، مبنا است. کاری که فعالان سیاسی و رسانه ای کمتر در آن تبحر یا حتی تمایل دارند. این امور در زمره افعال اهل اندیشه قرار دارد و دشوار است.
۵. با توجه به این نکات احتمالا پاسخ و واکنش به این مواضع را نمی توان یک ضرورت محتوایی قلمداد نمود. البته که می توان بر ضرورت شکلی آن تاکید داشت. در این صورت انجمن جامعهشناسی ایران به عنوان نهاد رسمی مستقل و سخنگوی جامعه شناسان بهترین نهاد در مواجهه با این قبیل عصبیت های رسانه ای است.
۶. برای نگارنده، بیش از گزاره های نادرست و خردستیزانه ی برنامه مذکور، مطالب و واکنش های همکاران جامعه شناس و دانش آموختگان علوم اجتماعی جلب نظر نموده است. از نیکی های جامعه شناسی که در علوم دیگر کمتر یافت می شود مواجهه انتقادی با سوژه است. این سوژه می تواند درون خود جامعه شناسی نیز پدیدار شود چنانکه مطالب همکاران ارجمندم از این زمره می باشد. بنابراین دعوت می کنم به این ساحت پدیدار هم توجه نماییم.
۷. برخی همکاران از طرح چنین مطالبی در صداوسیما متحیر شده و آن را مذموم شمرده اند. گویی نخستین بار است چنین امری رخ داده. آنها فراموش نموده اند که جامعهشناسانی چند، بارها زیر حملات رسانه مذکور بوده اند و حتی خود جامعه شناسی متهم ردیف اول بوده است.
برخی همکاران نیز نقد داشته اند چرا از لغت زنان استفاده نشده و صرفا آقایان جامعهشناس خطاب شده اند. در این واکنش دال مرکزی بحث کاملا گم و منحرف شده، حال آنکه «آقایان» اساسا در اینجا وجه ممیزه جنسیتی ندارد. صرفا کنایه زبانی است.
۸. وجه دیگر پدیده، حضور برخی از این دانش آموختگان در برنامه های مکرر صداوسیما به عنوان کارشناس است. طبیعی است متفکری یا محققی در برنامه ای گفتگو محور شرکت کند و آرای خویش را برای مخاطب عرضه دارد خاصه آن آرایی که کمتر فرصت طرح میابد و سخنی خارج از دستور رسمی آنتن است. اما اگر فرد، پای ثابت برنامه های کم کیفیت باشد چه؟ فحوای برنامه های خانواده به خوبی این پدیده را نشان می دهد. حضور در رسانه مادامی که کارکرد آگاهی سازی دارد قابل دفاع خواهد بود اما تبدیل آن به رپورتاژ شخصی با کپی کاری کتب آکادمیک و فقدان تحلیل نو، خود ابتذال دانش است.
۹. جامعهشناسی مستقل همواره کوشیده وظیفه حرفه ای خود را در قبال مردم انجام دهد و فراتر از جنسیت و طبقه آنچه را حقیقت پژوهشی می داند بیان دارد.
در جامعهشناسی مانند هر علمی ضریب خطا نیز وجود دارد اما از سوگیری علمی و دغدغه ای که برای کاهش رنج انسان ها دارد، منحرف نشده است.
جامعهشناسی مستقل تن به عددسازی نداده و نخواهد داد.
جامعه شناسی مستقل صداقت قلمش را به شهرت رسانه و سرمایه فاسد نفروخته و نخواهد فروخت.
اینگونه متصف به صفت «شرافت» است.
لذا به سوال ابتدایی باز میگردم:
آیا مطالب مجری مذکور سزاوار پاسخ است؟
خیر!
مخاطب این سطرها نیز مردم من هستند.
در پایان اجازه دهید بر پرسشی تأمل نماییم:
راز دوست نداشتن جامعه شناسی، فلسفه و به طور کلی علوم انسانی از سوی مراجع رسمی و تریبون های آن چیست؟