شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ , 23 Nov 2024
يکشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۱۲
کد مطلب : 421448
منبع : اعتماد

مروري بر روايت «چشم‌ گربه»ي مارگارت اتوود / خودشناسی نويسنده يا نقاش؟

پروژه ایران : روایت «چشم گربه»ی مارگارت اتوود، روایتی حجیم اما خوش‌خوان است با جزيیاتی روشن از سیر زندگی یک زن نقاش از کودکی تا میانسالی درحالی که نویسنده تلاش می‌کند آشکار و پنهان نشان بدهد که کودکی، تجربه‌های زیسته، شخصیت و تربیت و خانواده چگونه معرفت‌شناسی و سبک یک هنرمند را چونان مجسمه‌ای از دل سنگ تراش می‌دهند، می‌سازند؛ از اين رهگذر به نظر مي‌رسد نويسنده در اين روايت خود نقاشي ا‌ست در پي خودشناسي، حتي برخي منتقدان نوشته‌اند كه اتوود در نوشتن اين رمان از حوادث زندگي خود و دخترش الهام گرفته و به دنبال هويت خويش بوده است.
مروري بر روايت «چشم‌ گربه»ي مارگارت اتوود / خودشناسی نويسنده يا نقاش؟
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، از اين رهگذر به نظر مي‌رسد نويسنده در اين روايت خود نقاشي ا‌ست در پي خودشناسي، حتي برخي منتقدان نوشته‌اند كه اتوود در نوشتن اين رمان از حوادث زندگي خود و دخترش الهام گرفته و به دنبال هويت خويش بوده است.

ایلین ریزلی، نقاش روایت، به بهانه‌ نمایشگاه مروری بر آثارش، به کودکی‌اش سفر می‌کند و با ترسیم تجربه‌های زیسته‌اش و جهان‌بینی‌اش - و به ویژه دوستانش- از تابلوهای هنری‌اش رمزگشایی می‌کند.

تابلوهایی که او را زنی جسور و متفاوت نشان می‌دهند، زنی كه كودكی‌اش را از يك‌سو در انزوايی كمال‌طلبانه و از ديگر سو در همزيستی پرچالش و فرساينده‌ای با دختران همكلاسی‌اش گذرانده است و اكنون تبديل به نقاشی پيشرو شده  كه در نقاشی‌هايش با نگاهی منتقدانه و ظريف، از هويت انسان‌ها و سايه‌ ناگزير حيات اجتماعی و سياسی بر آن سخن می‌گويد و از همين منظر وجه اجتماعي اين نقاشي‌ها پررنگ است.

از تابلوی «زنان در حال سقوط» تا تابلوی «يك بال»؛ اولی شايد واكنش هنرمند است به مساله‌ تبعيض جنسيتی زنان در ساحت هنر: «به تابلویی که سال‌ها پیش کشیدم فکر می‌کنم. اسمش زنان در حال سقوط بود. در این نقاشی هیچ مردی نبود، اما کار در مورد مردها بود، از آن دست مردها که موجب سقوط زن‌ها می‌شوند... زن‌های سقوط کرده، زن‌هایی بودند که افتاده بودند و صدمه دیده بودند. نوعی القای حرکت رو به پایین در کار محسوس بود، سقوطی برخلاف اراده‌ خویش.»

نقاشي دوم كه همكاران ايلين در گالری‌های هنری آن را بيانيه‌ای عليه مردها و ماهيت بچگانه جنگ تاويل مي‌كردند: «اين تابلو سه‌لتی است، پهلو به پهلو. در يكی از آنها جنگ جهانی و دو هواپيما نقاشی شده، به سبك بسته‌ سيگار؛ بعدی هم يك شب‌پره است به رنگ سبز ملايم. در پانل بزرگ‌تر وسطی، مردی در حال سقوط از آسمان است. از وضعيتش مشخص است كه در حال سقوط است، نه پرواز، كله‌معلق است، يكور نسبت به ابرها؛ با اين حال خونسرد است. يونيفورم مخصوص نيروی هوايی جنگ جهانی دوم را پوشيده و چتر نجات ندارد. در دستش هم يك شمشير چوبی بچگانه دارد.»

شايد اين نقاشي و توصيف جزئياتش بهترين چشم‌انداز بصري از همه‌ رمان باشد. زندگی اندوهگين و گاه شادمانه‌ زنی با چشمان ژرفانگر كه افزون بر روزمرّگی‌های خود در تعامل با برادرش، پدر حشره‌شناسش، دوستانش، خانواده و مدرسه و تحصيل و مكاتب هنری، راوی حوادث جنگ جهانی دوم است و عناصر فرهنگی دوره‌های هنری متاثر از اين بسترهای سياسی و تاريخی. ايلين از پس اين كوشش هنری چندين‌ ساله و فرساينده اما در مواجهه با نقاشی‌هايش گويی به نوعی خوداضمحلالی می‌رسد: «يك كبريت و كمی نفت كار اينجا را تمام می‌كند. چرا چنين فكری به ذهنم راه پيدا می‌كند، آن‌هم نه به عنوان فكری وحشتناك و منبع هراس، بلكه به‌مثابه‌ يك وسوسه؟ چون ديگر نمی‌توانم اين نقاشی‌ها را كنترل كنم، يا به‌شان امر كنم كه چه مفهومی داشته باشند. آنها هر انرژی‌ای كه دارند، از وجود من برآمده و حالا من پس‌مانده آن انرژی هستم.» 

«چشم گربه» اثر درخشان مارگارت اتوود و نامزد جایزه بوکر سال ۱۹۸۹، داستان زن نقاشی  را به تصویر می‌کشد که در خلال برگزاری نمایشگاه آثارش اتفاقات رازآلود گذشته خود را مرور می‌کند و خاطراتش را که رنگ و بویی هنری و سیاسی داشته‌اند به یاد می‌آورد. دوستداران رمان‌های مدرن و روانشناختی نیز از خواندن کتاب چشم گربه لذت خواهند برد.
گزارشگر : تحریریه پروژه ایران
https://theiranproject.com/vdcay6nya49nuy1.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما